سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 بسیجیان پایگاه شهید دهقانکار تنکابن


همایش بسیجیان پایگاه شهید دهقانکار مسجد جامع تنکابن


 

همایش بسیجیان پایگاه شهید دهقانکار مسجد جامع تنکابن ،
ابلاغ برنامه سال
1387 ، ساعت 18:30 بعد از ظهر روز سه شنبه 4 تیرماه 1387 مسجد جامع تنکابن

نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

دوشنبه 87 تیر 3 ساعت 4:22 صبح


کربلای 1


 

مقدمه
به دنبال عملیات غافلگیر کننده والفجر 8 و تصرف شهر استراتژیک
فاو توسط رزمندگان اسلام و به هم خوردن توازن سیاسی – نظامی به نفع جمهوری
اسلامی، رژیم عراق شیوه ای جدید برگزید و درصدد فعال شدن در جبهه زمینی و
موضع تهاجمی برآمد و این استراتژی را بعد از اشغال مهران، به استراتژی
دفاع متحرک نامگذاری کرد.
عراق می کوشید تا با ادامه عملیات های خود
نقاط دیگری را تصرف کند. ادامه چنین وضعیتی می توانست عواقب وخیمی را هم
از بُعد نظامی و هم از بُعد سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال
داشته باشد . بر همین اساس، برای مقابله با حرکت جدید عراق انجام عملیات
برای آزاد سازی شهر مهران و ارتفاعات آن مورد تاکید قرار گرفت.
این
استراتژی بعد از بازپس گیری منطقه والفجر 9 (منطقه چوارتا) که از تاریخ
16/12/64 شروع شد، در تاریخ 27/2/65، با آزاد سازی مهران به اوج خود رسید
و با ضربه سختی که دشمن در جریان این آزاد سازی متحمل شد، پایان یافت.
از
هنگام شروع تهاجم جدید ارتش عراق، وحدت و هم دلی نیروهای رزمنده ایرانی به
شکل زیبایی جلوه گر شد و برادران ارتشی، سپاهی و بسیج مردمی پا به پای هم
در مقابل تهاجم دشمن به مقاومتی دلیرانه دست زدند.
حمله عراق به مهران
ارتش
عراق، ساعت یک بامداد 27/2/65، در منطقه مهران دست به تهاجم زد و شهر و
حومه آن و برخی از ارتفاعات منطقه را تصرف کرد. در این زمان واحدهای
ارتشی، مرکب از 6 گردان پیاده و 2 گردان زرهی، مسئولیت خطوط پدافندی را در
این منطقه به عهده داشت و نیروهای سپاه نیز ، پشتیبانی از این منطقه را به
طور کامل بر عهده نگرفته بود.
اهداف عملیات
باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تامین کل منطقه.
منطقه عملیات
منطقه
عملیاتی از جنوب به ارتفاعات قلاویزان، از شمال به ارتفاعات نمه کلان
کوچک، از غرب به امتداد غربی ارتفاعات قلاویزان و پاسگاه مرزی بهران آباد،
و از شرق به جاده مهران – دهلران منتهی می شد.
پس از اشغال مهران،
استحکامات و موانع متعددی توسط دشمن ایجاد شد. در محور شمالی (جاده ایلام
– مهران و باغ کشاورزی) هفت ردیف مین همراه با کانال و بیش از پنج ردیف
سیم خاردار رشته ای وجود داشت. در محور میانی (حد فاصل رودخانه گاوی و
جاده دهلران – مهران) به لحاظ کوهستانی بودن منطقه، استحکامات نسبتاً ضعیف
بود. در محور جنوبی (ارتفاعات قلاویزان) سنگرهای کمین و در بعضی شیارها،
یک ردیف سیم خاردار و مین وجود داشت.
استعداد دشمن
منطقه مورد نظر
برای عملیات، تحت مسئولیت لشکر 17 زرهی از سپاه دوم عراق بود. حفظ پدافندی
این لشکر از رودخانه کنجاپنجم به سمت میان کوه امتداد می یافت. علاوه بر
یگان های سازمانی این لشکر (تیپ های 70 زرهی، 59 زرهی و 705 پیاده) یگان
های زیر نیز تحت امر آن بودند:
- تیپ های 433 ، 417 و 425 پیاده.
- تیپ  1 کماندویی و گردان کماندو لشکر 40 پیاده.
با شروع عملیات، یگان های زیر نیز وارد منطقه شدند:
- تیپ 1 مکانیزه، 4 و 5 پیاده، 3 نیروی مخصوص، 2 و 10 زرهی از گارد ریاست جمهوری.
- تیپ های 71، 72 و 3 پیاده از لشکر 35 پیاده.
- تیپ های 501، 113، 95، 118 و 108 پیاده.
- تیپ 24 مکانیزه.
- تیپ های 2، 3 و 5 کماندو، گردان کماندویی لشکر 20 پیاده و گردان کماندویی لشکر 2 پیاده.
- تیپ 65 نیروی مخصوص.
- گردان های 763، 110، 15، 766، 217، 238، 53، 247 و 489 توپخانه.
قوای خودی
قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
- لشکر 27 محمد رسول الله (ص) با 7 گردان پیاده + گردان تانک.
- لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) با 3 گردان پیاده + 1 گروهان تانک.
- لشکر 5 نصر با 3 گردان پیاده.
- لشکر 25 کربلا با 4 گردان پیاده + 1 گردان تانک.
- لشکر 10 سید الشهدا (ع) با 3 گردان پیاده.
- لشکر 41 ثارالله (ع) با 4 گردان پیاده + گردان تانک.
- تیپ مستقل 21 امام رضا (ع) با 2 گردان پیاده.
- تیپ مستقل 15 امام حسن (ع) با 5 گردان پیاده.
- تیپ مستقل 662 بیت المقدس با 2 گردان پیاده .
- گردان مستقل 38 زرهی ذوالفقار با 1 گروهان تانک.
- 2 گردان توپخانه سپاه + 4 گردان توپخانه ارتش.
طرح عملیات
تلاش
اصلی بر انجام عملیات از محور ارتفاعات قلاویزان و یال های آن تا رودخانه
گاوی در نظر گرفته شد. بر همین اساس، عملیات در سه مرحله به ترتیب زیر
طراحی گردید:
- مرحله اول؛ تامین ارتفاعات قلاویزان ایران تا روستای امام زاده سید حسن.
- مرحله دوم؛ تامین ارتفاعات جبل حمرین تا شیار مگ سوخته و در امتداد آن، تامین روستاهای بهین، بهروزان و هرمزآباد
_
مرحله سوم؛ تصرف خاکریز عملیات والفجر 3، که روستای فرخ آباد تا زیر
ارتفاعات 223 قلاویزان داشت و در نتیجه مهران در این مرحله تامین گردید.
شرح عملیات
مرحله
اول عملیات در ساعت 22:30 روز 9/4/1365 با رمز یا ابا الفضل العباس،
ادرکنی آغاز شد و نیروهای خودی در اغلب محورها خطوط دشمن را شکسته و تا
قبل از روشنایی صبح ضمن انهدام بیش از 10 گردان پیاده عراق، اهداف مرحله
اول و قسمتی از مرحله دوم عملیات را به تصرف درآوردند.
ساعاتی بعد،
دشمن با به کارگیری نیروهای احتیاط خود به محور امامزاده سید حسن پاتک کرد
که با مقابله قوای خودی خنثی شد. سپس، یگان های خودی با مشاهده از هم
گسیختگی نیروهای دشمن، عملیات را – طی روز اول – بدون وقفه ادامه دادند.
در
شب دوم، کلیه یگان های عمل کننده ضمن پیشروی در باقی مانده محدوده مرحله
دوم عملیات، تا قبل از روشنایی صبح، خط سراسری – از هرمزآباد تا شیار مگ
سوخته – را کاملا تامین کرده و مقداری از محدوده مرحله سوم عملیات را نیز
تامین کردند.
از آغاز روز دوم (11/4/1365) عملیات در کلیه محورها
ادامه یافت و نیروهای رزمنده ضمن به اسارت درآوردن تعدادی از نیروهای
دشمن، به باغ کشاورزی وارد شدند و سپس در حدود ساعت 12 این روز نیز شهر
مهران آزاد شد.
ساعت 6 صبح روز سوم، دو تیپ گارد ریاست جمهوری به
ارتفاع 210 پاتک کرد، پس از یک درگیری سخت ارتفاع مذکور را تصرف کرد. به
همین خاطر، نیروهای خودی مستقر در این منطقه حدود 200 متر عقب آمدند.
در
ادامه عملیات، رزمندگان از محورهای قلعه کهنه و فرخ آباد به طرف تپه های
غلامی و پاسگاه دراجی حرکت کرده  ضمن پاکسازی کامل منطقه، تعداد زیادی از
نیروهای دشمن را به اسارت درآوردند.
در جریان مرحله چهارم عملیات، که
از ساعت 24 روز 12/4/1365 آغاز شد، با ورود قوای خودی به روستای فیروز
آباد، دشمن عقب نشینی کرد. سپس، خاکریزی از فیروزآباد تا یال های ارتفاعات
قلاویزان احداث کردند. درگیری، همچنان در اطراف ارتفاعات 223 ادامه داشت و
دشمن، فشاری قابل ملاحظه در نقاط مختلف وارد کرده، تنها ارتفاعات فوق را
در تصرف خود نگه داشته بود. حدود ساعت 7 صبح روز چهارم (13/4/1365) پاتک
شدید دشمن روی ارتفاعات قلعه آویزان – به منظور تصرف قله 200 – شروع شد؛
لیکن با مقاومت و حملات پی در پی قوای خودی، این پاتک شکست خورد.
در
روز پنجم، ارتفاع 210 مجددا به تصرف نیروی خودی درآمد و در سحرگاه روز ششم
نیز رزمندگان در مرحله پنجم عملیات با حمله به ارتفاع 223، ضمن تامین
اهداف تعیین شده، قرارگاه تاکتیکی لشکر 17 زرهی عراق را به تصرف درآوردند.
در تاریخ 18/4/1365، علاوه بر تصرف باقی مانده یال های غربی ارتفاع
223، قرارگاه تاکتیکی تیپ 24 مکانیزه عراق منهدم و فرمانده آن به همراه
تعدادی دیگر اسیر شد.
ارزیابی عملیات کربلای 1
عملیات موفق کربلای
یک، پایانی بود بر استراتژی دفاع متحرک عراق و نیز نقطه شروع امیدوار
کننده ای برای نیروهای خودی جهت انجام عملیات محدود ایذایی.
منفعل کردن سیاست تهاجمی عراق، هدف عمده ای بود که نیروها به خوبی توانستند به آن دست یابند.
سرعت
عمل، اعتقاد یگان ها، حفاظت عملیات، فریب دشمن، تناسب نیروها  با طرح
عملیات، انجام کارهای مهندسی لازم و ... از جمله عوامل بارز و موثر در این
عملیات بود.
نتایج عملیات
طی این عملیات، منطقه ای به وسعت 175
کیلومتر مربع از خاک ایران و نیز عراق شامل شهر مهران و روستاهای اطراف
آن، جاده دهلران – مهران – ایران ، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و
حمرین و نیز دو پاسگاه مرزی آزاد شد. هم چنین عقبه های دشمن از جمله
شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر قوای خودی قرار گرفت .
در این عملیات، 1210 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند.

نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

شنبه 87 تیر 1 ساعت 4:2 صبح


تصاویری از مقام معظم رهبری


 

تصاویری از مقام معظم رهبری از اینجا ببنید http://www.basije.com/index_files/leder.htm

http://www.basije.com/index_files/image22341.jpg


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 28 ساعت 4:0 صبح


متن کامل وصیتنامه سیاسی ،‏الهی امام خمینی (ره)


 

متن کامل وصیتنامه سیاسی ،‏الهی امام خمینی (ره) را http://www.basije.com/index_files/Page1853.htm

سایت بسیجیان پایگاه مقاومت شهید دهقانکار تنکابن ببنید


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 14 ساعت 5:13 صبح


سالشمار زندگی امام خمینی


 

سخن از معجزه قرن و شخصیت وارسته ای مانند امام خمینی,آسان نیست, انسانی که در هر زمینه اسوه و الگو بود.

از نظر علمی والا, بر علم فقه و اصول چیره, با فلسفه و عرفان همدم, با رجال و درایه آشنا, با علم اخلاق همراه و به آن آراسته. شب زنده دار بود و به مستحبات اهتمام می ورزید. مسائل را خوب می شناخت. دردهای سیاسی, اجتماعی کشور ایران را خوب دریافته بود و برای درمان آن هم راه حل داشت. هم دشمن را خوب می شناخت و هم دوست را به خوبی در می یافت. او, در اوج دوران هراس انگیز رضاخانی رشد کرد و بالید و تجربه اندوخت و در دوران محمد رضا پهلوی تجربه خود را به کار گرفت و حکومت شاهنشاهی را واژگون و نظام اسلامی را بنیاد نهاد. و در این راه آزارها دید

و تبعید شد; اما نهراسید و هیچ گاه نترسید. این شخصیت را باید شناخت با دوران زندگی او آشنا شد, زمینه های رشد وی را ریشه یابی کرد, معلمان و استادان او را شناخت و به دیگران شناساند.

ما در این مقاله بر آنیم که گوشه هایی از زندگانی پرفراز و نشیب امام خمینی را به مناسبت صدمین سال تولد آن عزیز, در این سال 1378 که سال امام خمینی نامیده شده, بشناسیم و بشناسانیم.

مراحل زندگی ایشان را می توان به شش دوره تقسیم کرد.

1. از تولد تا 19 سالگی در خمین.

2. دوران تحصیل در حوزه اراک.

3. ورود به قم تا سال 1341.

این دوره چند برهه مهم دارد:

الف. از ورود تا آغاز تحصیل نزد آقای شاه آبادی. ب. دوران تحصیل در محضر مرحوم شاه آبادی و تدریس فلسفه, فقه و اصول.

ج. ورود آقای بروجردی به قم و تدریس سطوح عالیه توسط امام تا آغاز مبارزه.

4. آغاز مبارزه آشکار از سال 1341 تا 1343 در ایران.

5. دوران تبعید در ترکیه, نجف و رحل اقامت در پاریس.

6. دوران بازگشت به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی ایران, تا رحلت.

آگاهیهای ما از دوره نخست زندگی امام, اندک و دوره دوم نیز, کوتاه و برهه ای است.

از دوره چهارم و پنجم, دانستنیها و آگاهیهای مناسبی در دسترس است و کتابهایی نوشته شده اما باز هم نیاز به بررسی دارد و دوره ششم, تنها نیاز به نگارش دارد و آگاهیهای گسترده ای در این باب وجود دارد.

مهم و درخور بررسی دوره سوم زندگانی امام است که شخصیت ایشان پدیدار می شود و هستی می یابد و شکوفا می گردد. از این دوره, دو برهه نخست آن , نیاز به بررسی بیش تر دارد که منابع اندکی در دسترس داریم. برای آشنایی با دوره زندگانی امام, و خاطره ها, رویدادها, سرگذشتها و دیده ها و شنیده های امام را از لابه لای سخنرانیها و نوشته های ایشان بیرون می آوریم و به بازسازی این برهه و دیگر دوره های زندگانی آن عزیز می پردازیم. در این دوره, شخصیت علمی, سیاسی امام, شکل می گیرد. می آموزد و می آموزاند, نگاشته های عرفانی خود را عرضه می دارد, تجربه می اندوزد و در رخدادهای سیاسی, درنگ می ورزد, جنبشها, مبارزه های سیاسی را پی می گیرد, به دیدن علمای مبارز می رود, در جریان قیام آنان قرار می گیرد, با مدرس دیدار می کند, در جلسه های بحث مجلس شورای ملی در زمان رضاخان برای آگاهی از چند و چون کار, شرکت می جوید, در جریان مبارزه ها و کارهای آقا میرزا صادق تبریزی, حاج آقا نورالله اصفهانی, حاج آقا حسین قمی از نزدیک قرار می گیرد. او, علاقه بسیار به مبارزان و انسانهای تلاش گر در راه خدا دارد به دیدار یک یک آنان می شتابد به شاگردان خود نیز سفارش می کند به دیدار آنان بروند. از جمله دیدار, از محمد تقی بافقی را سفارش می کند.

پس از قیام مردمی گوهرشاد, آقازاده مجتهد خراسانی به تهران تبعید می شود و در منزلی زیر نظر قرار می گیرد. امام به دیدن این مرد بزرگ می شتابد و چون همکلام شدن با وی ممنوع بوده, از دور به تماشای سیمای آن مرد مبارز می ایستد.

دوران ننگین و نفرت انگیز و هراس آلود رضاخانی را زیرنظر می گیرد و در آن باره می اندیشد. مبارزه, مطالعه های سیاسی, در جریان اوضاع روز قرار گرفتن, با مبارزان به گفت وگو پرداختن و ... هیچ وی را از آموختن, آموزاندن و نگارش باز نمی دارد. در فقه, اصول, فلسفه و عرفان هم به آموختن می پردازد و هم به آموزاندن . پس از درگذشت استادش شیخ عبدالکریم حائری, حوزه را خالی از مدیر مدبر و زعیمی که همه چیز بر محور او بچرخد می بیند, به تکاپو می افتد و از آقای بروجردی که از ناموران حوزه نجف بوده و در آن برهه در بروجرد ساکن بود, دعوت می کند و با تلاش بسیار زمینه را بر ورود ایشان, آماده می سازد. پس از آن در راه استوارسازی مرجعیت ایشان دست به کار می شود و از مشاوران نزدیک وی قرار می گیرد. امام, روز به روز, گستره حضور سیاسی خود را می گستراند به آقای کاشانی نامه می نویسد و در راه جلوگیری از تلاش بهائیان که نماینده صهیونیسم بین المللی هستند تلاش می ورزد و...او, به دنبال مرجعیت نمی رود, بلکه مرجعیت به دنبال وی می آید, کم کم در این جایگاه مقدس قرار می گیرد در سال 41 با زمینه ای که فراهم می شود تلاشهای آشکار سیاسی خود را می آغازد و پس از اندکی خوش می درخشد و قیام قهرمانانه او به پیروزی و رهایی مردم از ستم می انجامد.

تلاش ما در این نوشتار بر آن بوده که شرح حال او را, با استفاده از خاطره ها, شنیده ها و گفته های خود وی و دیگران, بازسازی کنیم و برهه ای را که گفته می شود و خاطره ای به آن پیوند دارد, با ذکر تاریخ و بیان رخدادهای آن, روشن کنیم. گاهی برای به هم پیوستگی رخدادها, به ناچار مسائل سیاسی آن برهه را ارائه کرده و گاه از استادان امام خمینی نیز نام برده ایم, بویژه از آقای شیخ عبدالکریم حائری. رخدادهای دوران زندگانی امام, گاه تاریخ هجری قمری و گاه هجری شمسی دارند, ما در آغاز تاریخ قمری را یادآور و سپس آن را با تاریخ شمسی, برابر ساخته ایم. در هر سال, امکان دارد چند روزی پیش و پس باشد که طبیعی خواهد بود. در آن جایی که تنها سال آمده, ما در گاه برابرسازی از سال استفاده برده ایم که در آن برهه چهار تا پنج ماه اختلاف بوده و گاهی نیز فصل ذکر شده که در برابرسازی یکی از ماههای آن فصل را با تاریخ قمری, برابر ساخته ایم.

20 جمادی الثانی 1320ه.ق./ اول مهر1281ه.ش.1

امام خمینی در روز تولد حضرت زهرا(س) در بیستم جمادی الثانی 1320, چشم به جهان گشوده است از پدری به نام آقا سید مصطفی, عالم سرشناس و بنام خمین و از مادری به نام هاجر آغاخانم, دختر آقا میرزا احمد مجتهد خمینی.

پدر امام, آقا سید مصطفی, پس از ازدواج به نجف اشرف, رخت کشیده است. حضور وی در نجف همزمان بوده با مبارزه ها و حرکتها و جنبشهای ضد استعماری میرزای شیرازی علیه انحصار تنباکو. وی, پس از گرفتن اجازه اجتهاد, در سال 1312ه.ق. به خمین بازگشته و به کارگشائی امور مردم و پاسخ گویی به مسائل شرعی مردم پرداخته است.2

پس از چند سال, خداوند به این خانواده فرزندی می بخشد که نام او را روح الله می گذارند. از آغاز تولد به دستور پدر, به دایه پرهیزگاری به نام خاور سپرده می شود و شرط می کنند در دوران شیرخوارگی, تنها از غذایی که از منزل آقا مصطفی برای وی برده می شود استفاده کند.3

ذی قعده /1320 اسفند 1281

در این زمان آقا سید مصطفی, برای دیدار با والی اراک و شکایت از خانهای ستم پیشه و شرور منطقه خمین: جعفر قلی و میرزاقلی سلطان, به همراه چند تن محافظ, به سوی اراک حرکت کرده است. در بین راه درگیری بین او و خانهای منطقه رخ داده که به خلع سلاح سردسته محافظان و شهادت سید مصطفی انجامیده است. آقا مصطفی در روز شهادت 42 سال داشته و کوچک ترین فرزند وی, آقا روح الله, کم تر از پنج ماه داشته است. پس از این رخداد, عمه امام, صاحبه خانم, در خانه برادر اقامت گزیده و همراه هاجرخانم, به سرپرستی و تربیت کودک پرداخته است.4

4 ربیع الاول 1323 / 30 اردیبهشت 1284ش

صاحبه خانم همراه با عموی هاجرخانم و بچه های خردسال برادر, برای گرفتن حکم قصاص قاتل, روانه تهران شده و با تلاش فراوان, توفیق یافته است با صدر اعظم وقت, عین الدوله دیدار کند و حکم قصاص قاتل را بگیرد. دو سال بعد, در 4 ربیع الاول 1323ه.ق.برابر با 30 اردیبهشت سال 1284ه.ش. قاتل در میدان بهارستان, به دار آویخته شده است.5 اعدام قاتل به دستور محمد علی میرزا ولیعهد, بوده که پس از سفر مظفرالدین شاه به فرنگ اداره کشور را بر عهده داشته است.

قصاص میرزا جعفر خان کمره ای, هشداری به مخالفان مسیونوز و شماری از بازاریان سوء استفاده گر از آشفتگیهای جامعه نیز بوده است.

محمد مهدی شریف در این باره می نویسد:

(والا حضرت ولیعهد, به واسطه کشتن (سید مصطفی) نام کمره یی, میرزا جعفرخان کمره یی را در میدان می کشند. این فقره, اسباب خوف عمومی می شود. به خصوص, نان و گوشت خیلی سخت بود, فراوان شد.)6

1335ه.ق.1296/

امام, در کودکی در مکتب خانه ملا ابوالقاسم, به فراگیری خواندن و نوشتن و قراءت قرآن, و نزد آقا شیخ جعفر و مرحوم میرزا محمد افتخار العلماء به فراگیری درسهای ابتدایی پرداخته است. در نوجوانی, عمه مهربان خویش, صاحبه خانم را از دست داد و پس از وی, مادر دلسوخته وی چشم از جهان فرو بسته است.7

1326ه.ق.1297/

دوران کودکی و نوجوانی امام, همراه با ناامنی و حمله های پی درپی اشرار به خمین بوده است. جنگ جهانی اول, از سال 1914م.1332/ه.ق., شروع شده و در سال 1918م1336/ه.ق. به پایان رسیده است و این جنگ خانمانسوز, سبب شده بوده, منطقه بیش از همیشه ناامن گردد. در سال 1336ه.ق. علی قلی خان زلکی, دست به شورش زده و روستا و دیه های پیرامون گلپایگان را غارت کرده است و همزمان با وی, رجبعلی خان در حدود اراک علم طغیان برافراشته و به غارت خوانسار و کمره پرداخته است. این هجوم سالهای بعد نیز ادامه داشته است.8

مردم خمین, به دفاع از شهر و دیار, مال و ناموس برخاسته اند. جوانها, پیرمردها و نوجوانان, در این روزهای پرخطر و سرتاسر آشوب, به عرصه دفاع گام گذاشته اند امام خمینی نیز, در آن زمان که نوجوانی شانزده ساله بود, تفنگ به دست در کنار دیگر دفاع گران در برابر هجوم, زلقی و رجبعلی قرار گرفته است خود از این دفاع به نیکی یاد می کند:

(من از بچگی, در جنگ بودم... مورد هجوم زلقی(زلکی)ها بودیم, مورد هجوم رجبعلی ها بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من, در عین حالی که تقریبا شاید اوایل بلوغم بود, بچه بودم, در این سنگرهایی که بسته بودند در محل و اینها می خواستند هجوم کنند و غارت کنند, آن جا می رفتیم, سنگرها را سرکشی می کردیم.)9 و در موردی دیگر در این باره می گوید:

(ما در همان محلی که بودیم; یعنی خمین که بودیم, سنگربندی می کردیم. من هم تفنگ داشتم, منتها من بچه بودم, به اندازه بچگیم (بچه شانزده ساله) تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم تفنگ هم می کردیم... سنگر می رفتیم و با این اشرار, که بودند و حمله می کردند و می خواستند بگیرند و چه بکنند [مقابله می کردیم]... دیگر دولت مرکزی قدرت نداشت و هرج و مرج بود... یک دفعه هم, یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزو آنها بودیم.)10

1337ه.ق./ 1297

امام در این برهه, درسهای حوزوی را شروع کرده و مقدمات را نزد حاج میرزا مهدی (دایی خود) منطق را نزد حاج میرزا رضا نجفی خمینی (شوهر خواهر خود) سیوطی, شرح باب حادی عشر, منطق و مقداری از مطول را نزد برادر بزرگ خود سید مرتضی پسندیده, آموخته است.11

1339ه.ق.1299/

جهت ادامه تحصیل به حوزه اراک رفته و در حوزه سلطان آباد اراک که به سرپرستی شیخ عبدالکریم حائری اداره می شده, به فراگیری دانشهای حوزوی پرداخته است. این مدرسه, حدود سیصد طلبه داشته و شهریه حوزه در مجموع به ششصد تومان می رسیده است12 که حکایت از رفاه نسبی طلاب دارد.

مرحوم حائری از شاگردان میرزا حسن شیرازی بوده و در سال 1318ه.ق. به دعوت محسن اراکی, عالم منطقه سلطان آباد, به این منطقه آمده و حوزه علمیه آن شهر را بنا نهاده است شش سال بعد, در سال 1314, همزمان با اعلام مشروطیت در ایران, به نجف و از آن جا به کربلا هجرت کرده است.13 محسن اراکی, مشروطه خواه بود که بعد از اعلام مشروطه, به طرفداری از شیخ فضل الله نوری برخاسته و فرزند وی, در تحصن حضرت عبدالعظیم شرکت داشته است.14 چنین به نظر می رسد که آقا شیخ عبدالکریم حائری به این نتیجه رسیده که با وجود جو سیاسی موجود, امکان پیشرفت حوزه اراک میسر نیست; از این روی به کربلا رخت کشیده است. بار دیگر در سال 1336ه.ق. از آقای حائری دعوت شده و ایشان به اراک سفر کرده است. پیام دعوت مردم را آقای حاج آقا اسماعیل, فرزند محسن اراکی که میزبان نیز بود به آقای حائری رسانده است.

ایشان پس از ورود به اراک, به تدریس و تعلیم پرداخته و حدود هشت سال در این شهر ماندگار شده است.15

امام خمینی(ره) در 19 سالگی وارد حوزه اراک شده و منطق را در محضر آقا شیخ علی محمد بروجردی و آقا شیخ محمد گلپایگانی, و لمعه را در محضر آقا عباس اراکی فرا گرفته است.16 حضور ایشان در حوزه اراک, زیاد نبوده; زیرا با هجرت آقای حائری از اراک به قم ایشان نیز, آن جا را ترک کرده است.

در همین زمان آقای محمد تقی خوانساری از تبعیدگاه هند, برگشته و در مدرسه سلطان آباد, به تدریس مشغول شده است. وی به خاطر مبارزاتش در سال 1333 به هند تبعید شده, پس از چهار سال به خوانسار بازگشته و پس از توقف کوتاهی به سلطان آباد اراک آمده و به تدریس مشغول گردیده است.17

امام در اراک با آقای خوانساری آشنا شده و گاه در سخنرانیها, از دوران اسارت وی در هند, نکته هایی را نقل می کند. شاید این نخستین باری باشد که با عالم فرزانه ای که علیه انگلستان مبارزه کرده و تبعید شده است, آشنا می گردد. درباره آقای خوانساری و مبارزه و سختیهایی که وی در این راه کشیده بود, می گوید:

(در قضیه عراق اگر مجاهدات علماء عراق نبود, پسر سید در جنگ کشته پسر مرحوم آسید محمد کاظم در جنگ کشته شد. علمای این جا[ نجف] تفنگ به دوش گرفتند رفتند مقابلت. مرحوم آقای خوانساری, آقا سید محمد تقی خوانساری, رضوان الله علیه, به حبس رفت; یعنی گرفتند اسیرش کردند; یعنی با یک عده دیگری اسیر کردند و بردند به خارج[ هند] و ایشان می فرمودند که: ما را انگلیسیها می شمردند: یک, دو, سه, چهار, تحویل یک کس می دادند. آن وقت می گفتند که اینها, آدم خورند زنگباریهایی بودند, سیاه هایی بودند, آدم می خورند. ما مامورین انگلیس می شمریم که مبادا شما را بخورند.)18 در یک سخنرانی دیگر در مدرسه فیضیه, که علیه قلمهای مسموم و مخالفان روحانیت سخنرانی می کند, می گوید:

(این آخوند بود که در جبهه عراق به جنگ رفت و اسیر شد. همین مرحوم آقای سید محمد تقی, رضوان الله علیه, یکی از اشخاصی هست که در جبهه رفت و جنگ کرد و مدتها هم اسیر بود این قدرت را نشکنید, صلاح ملت و کشور نیست....)19

دیدار با چنین شخصیتهایی و شنیدن خاطره ها, قصه ها و غصه های آنان, هر جوانی را وادار به درنگ و پی گیری جریانها و رخدادهای سیاسی, اجتماعی می کند. افزون بر این, امام, مقداری از سطوح را نزد آقا محمد تقی خوانساری فرا گرفته است.20

22 رجب 1340 / اول نوروز 1301

آقای حایری, در آستانه نوروز 1301, آهنگ قم کرده و بر آن بوده که هنگام سال تحویل در جوار حضرت معصومه باشد. ایشان روز 22 رجب از اراک حرکت و 24 رجب, به قم رسیده است. حاج میرزا مهدی بروجردی, آقا شیخ احمد یزدی و خدمتگزارشان کربلایی علی شاه, ایشان را همراهی می کرده اند. علما و مردم قم در 4 کیلومتری شهر به استقبال ایشان رفته اند. در قم, در منزل آقای حاج شیخ مهدی پائین شهری قمی که از دوستان قدیمی ایشان بوده رحل اقامت افکنده است در روزهای عید, بازدید کنندگان و علمای قم, از جمله محمد تقی بافقی و میرزا محمد ارباب و دیگران اصرار داشته اند که در قم بماند و ایشان هم پس از استخاره, این پیشنهاد را پذیرفته و در قم ماندگار شده است.21 ورود آقای حائری به قم, همزمان بوده با دوران کودتای رضاخان که در سوم اسفند 1299ه.ش. رخ داده22 و سید ضیاء به نخست وزیری برگمارده شده است. بعد از مدتی که مرحوم حائری در قم مستقر شده, حوزه قم را بنیان نهاده است. احمد شاه قاجار به قم آمده و برای عرض تبریک تاسیس حوزه علمیه قم, خدمت آقای حائری رسیده است. در همان مجلس, محمد تقی بافقی از باب ارشاد, امر به معروف و نهی از منکر, نکته هایی را به احمد شاه, یادآور می شود.23

ذی حجه 1340ه.ق./ مهر 1301

به گفته استاد جعفر سبحانی, از شاگردان امام, ورود امام به حوزه علمیه قم, چهار ماه پس از ورود آقای حائری بوده24 و این طبیعی به نظر می رسد; زیرا آقای حائری, برنامه قبلی برای آمدن به قم نداشته است.

امام در مدرسه دارالشفاء, سکنی گزیده و بخش پایانی مطول را نزد ادیب تهرانی, مشهور به آقا میرزا محمد علی و مقداری از سطوح را نزد مرحوم آقای حاج سید محمد تقی خوانساری, فرا گرفته است.25

این جوان سرزنده و با نشاط با ورود به قم به دیدار علمای شهر رفته و سیره عملی آنها را مورد مطالعه قرار می دهد.

امام خمینی, در دیداری که در سال 1364ه.ش با طلاب حوزه علمیه قم, تهران و دیگر شهرستانها داشته, آنان را به ساده زیستی دعوت کرده و از ساده زیستی علمای قم در آغاز ورودش به این شهر سخن گفته و الگوی عینی نشان داده است:

(شاید آقایان کمی شان یادشان باشد, در آن وقتی که ما اوایلی که آمدیم قم, که در آن جا چه اشخاصی بودند. شخص اول قم, در جهت زهد و تقوا و اینها, مرحوم آشیخ ابوالقاسم قمی, مرحوم آشیخ مهدی وعده دیگری و شخص نافذ آن جا و متقی, مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ارباب. همه اینها را من منزل هایشان رفتم. این که ریاست صوری مردم را داشت و ریاست معنوی هم داشت, با آن که زاهد بود. در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابوالقاسم, من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود. زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل سایر طلبه ها. اگر کم تر نبود, بهتر نبود, مرحوم آمیرزا محمد ارباب, که من رفتم مکرر منزلشان, یک منزلی داشت دو سه تا اتاق داشت, خیلی ساده, بسیار ساده. مرحوم آشیخ مهدی همین طور.

سایرین هم همین طور. عده هم زیاد بودند آن وقت. وقتی انسان در آن محیط واقع می شد که اینها را می دید, همین دیدن اینها برای انسان یک درسی بود. وضع زندگی آنها برای انسان یک وضعی بود, درس بود برای انسان, عبرت بود.)26 این نگاه و این دیدارها نشان می دهد طلبه جوان, تازه وارد, در پی کسب حقیقت و الگوی تقوا بوده است. گویا آقا میرزا محمد ارباب, بیش تر از دیگران او را جذب کرده و از محضر او استفاده معنوی برده است. ارباب در سال 1341ه.ق. در گذشته است.28

محرم 1341ه.ق/ پاییز 1301ه.ش

سردار سپه در اسنفند 1299 کودتا کرده و برای فریب مردم, دست به کارهای ظاهرپسند و مذهبی زده است. امام خمینی که از همان آغاز, مسائل سیاسی را پی گیری کرده, در این باره می گوید: (لکن من از همان زمان, از کودتای رضاخان تا امروز, شاهد همه مسائل بوده ام. رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه به پاکردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرم, مردم را اغفال کرد. پس از آن که مستقر شد حکومتش, شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیین, به طوری که مجالس روضه ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود.)29 ردارسپه, برای به دست آوردن وجاهت, پس از کودتای اسفند 1299, در محرم سال 1341 به عزاداری پرداخته, در قزاقخانه چادر بسیار بزرگی بر پا و روضه خوانی مجللی راه انداخته است. دسته های محله ها, به تکیه قزاقخانه رفته و هر روز, از اول دهه, سردار سپه و افسران قشون, به عنوان صاحب مجلس از دسته ها پذیرایی می کرده اند. تمام گروهها به این روضه خوانی رفته و در حرکتی بی سابقه, در عزاداری قزاقها شرکت جسته اند. روز عاشورا, دسته قزاقها همراه با وزیر جنگ; سردار سپه و همه افسران در خیابانها و بازارها می گشته و مانند دیگر دسته ها به تکیه ها رفته و با آنها همراه شده اند. در شب شام غریبان, دسته قزاقها, مانند دیگران شمع به دست, مراسم شام غریبان برپا داشته اند. پیشاپیش آنان سردار سپه و نزدیک شصت نفر از افسران در حرکت بوده و با بازوبندهای مشکی و سر برهنه, هر یک, یک شمع گچی به دست گرفته و افتان و خیزان, نوحه خوانان, از مجلس بیرون می رفته اند. این حرکتها, سبب شده که رضاخان بین مردم جایگاه بیابد و با عوام فریبی, خود را دیندار نمایاند.تظاهر در بین مقامها چنان بالا گرفته بود که نمایندگان مجلس از 11 تا 13 محرم, به کار س پردازی ارباب کیخسرو, نماینده زردتشتیان در مجلس, مراسم عزاداری بر پا کرده و مانند سردارسپه طاقه شال به علمهای دسته های محله ها بسته و به روضه خوانها پاکت تقدیم می داشته اند. چه بسا که اگر عاشورا نگذشته بوده, شاید دسته هم به راه می انداخته اند.30 به طور طبیعی کسانی که اهل مردم فریبی و خود را دیندار نمودن هستند, در نشر این خبرها در سرتاسر کشور, و در استوارسازی جایگاه خود, می کوشیده اند.

امام خمینی از عزاداری های سردارسپه چنین یاد می کند:

(مثلا در یک محرمی من یادم است که گفتند که: همه تکایای تهران را این[ رضاخان] رفته دیدن کرده, شرکت کرده در عزا و خودشان هم روضه داشتند و مسائل تبلیغی و همه اینها را داشتند, تا کم کم وقتی مستقر شد, پایش محکم شد آن وقت آن صورت دیگرش را نشان داد. تمام مجالس روضه و وعظ و خطابه را در تمام سطح ایران قدغن کرد....)31

گویا سردار سپه, سالهای بعد تا زمان استقرار حکومت خود, مراسم عزاداری را ادامه می داده و در جهت فریب مردم, تلاش می کرده است. یکی از علماء حوزه علمیه قم, که خود شاهد عزاداری سردار سپه بود, در این باره می گوید:

(رضاخان, قبل از حکومت, رئیس قزاقها بود. تظاهر به دینداری می کرد, برای قزاقها یک مرکز روضه خوانی ساخته بود که در آن جا مفصل عزاداری می شد و دسته قزاقها, منظم ترین دسته های سینه زنی بود. خودم شاهد بودم که در منزل آقا سید کمال الدین بهبهانی, برادر مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی, از علمای بزرگ مشروطه, واقع در پامنار که مرکز سیاست تهران بود, قزاقها, به سرکردگی رضاخان آمدند. آن چنان منظم بودند که به قول معروف, یک مو نمی زد, حتی یک سال دسته قزاقها, قمه هم می زدند.)32 مستوفی, درباره بازتاب افراد نسبت به عزاداریهای رضاخان می نویسد:

(بعضی معتقد بودند که این عزاداری برای حفظ انتظامات است و برخی آن را تظاهر دانسته و انتقاد می کردند و پاره ای از مشروطه چیهای دو آتشه, آن را عمل مرتجعانه می دانستند; اما نزد عامه مردم این کار پسندیده بود.)33

از جمله کسانی که می دانسته رضاخان اهل این حرفها نیست و مردم فریبی می کند, شهید مدرس بوده است. رضاخان, از مدرس می ترسیده است. شاید درباره عزاداری مجلسیان به کارپردازی ارباب کیسخرو, نماینده زردشتیان و یکی از طرفداران سرسخت رضاخان بوده که امام خمینی خاطره ای از مدرس نقل می کند که گفته است: (در مجلس ما یک مسلمان هست, آن هم ارباب کیخسرو!)34

1341ه.ق.1301/

آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی, استاد امام خمینی, پس از حرکت جدید و بنیان تازه حوزه علمیه قم در سال 1341, از تهران به قم هجرت کرده و به آموزاندن منظومه و اسفار به خیل طلاب مشتاق پرداخته است سطح فقه و اصول, می آموزانده و خود در محضر آقای حائری میآموخته است.35

استاد مطهری او را از استادان بزرگ و بنام فلسفه در نیم قرن اخیر می داند که جامع معقول و منقول بوده است.36 وی, از سال 1341 تا 1349ه.ق. در قم می زیسته37 سپس به قزوین و از آن جا به تهران, کوچیده و در تهران مرجع تقلید بوده و در سال 1393ه.ق. چشم از جهان فروبسته است.

امام خمینی, در شرح حال خود, مرحوم حاج سید ابوالحسن قزوینی را استاد فلسفه, ریاضیات, هیات و حساب خود معرفی کرده است.38 استاد مطهری در این باره می نویسد:

(استاد بزرگ ما, آیت الله خمینی, مدظله, شرح منظومه و قسمتی از اسفار را نزد او خوانده اند. او را (بالخصوص از نظر حسن تقریر و بیان) می ستودند.)39

3 آبان 1302 ه.ش./ 16 ربیع الاول 1342

امام خاطره ها و داستانهایی در سخنرانیها از دیدار خود با مدرس, دیدار از مجلس شورای ملی, حضور در منزل مدرس و مدرسه سپهسالار نقل می کند که در این جا به آنها اشاره می کنیم: (مرحرم مدرس, خدا رحمتش کند, مردی بود که ملک الشعراء گفته بود: از زمان مغول تا حالا مثل مدرس کسی نیامده. می گفت که بزنید که بروند از شما شکایت کنند, نه بخورید و بروید شکایت کنید.

من رفتم پیشش, خدا رحمتش کند, اخوی ما نوشته بود به من که یک نفری است این جا رئیس غله است, آن وقت یک رئیس غله زمان رضاشاه بود, به من نوشت که بروید به آقای مدرس بگویید که این مرد آدم فاسدی است, دو تا سگ دارد یکی اش را اسمش را سید گذاشته و یکی اش را شیخ, شما بگویید که این را از این جا بیرونش کنند. من رفتم به ایشان گفتم. گفت:

بکشیدش. گفتم: آخر چطور بکشم؟

گفت: من می نویسم بکشیدش....)40

این دیدار, گویا در زمانی بوده که هنوز رضاخان, چهره حقیقی خود را ننمایانده بوده, به گونه ای که اخوی امام امکان برکناری رئیس غله رضاخان را توسط مدرس می داده است. از این روی تاریخ صدور فرمان احمد شاه را برای ریاست وزرایی سردار سپه در 13 آبان 1302 ه.ش. برای گزارش این خاطره برگزیدیم. سردار سپه پس از دریافت حکم ریاست وزرائی, در بیانیه ای برنامه خود را در چند کلمه چنین اعلام کرده است:

1. حفظ حقوق مملکت.

2. اجرای قانون.41

به طور معمول کسانی که درصدد فریب مردم هستند, تلاش می ورزند, شعارهایی زیبا ارائه دهند و با آن گروهی را جذب و گروهی را بفریبند, آن گاه هدفهای اصلی خود را عملی سازند.

گویا رئیس غله رضاخان, از هدفهای پشت پرده اربابش آگاه بوده و پیش از پرده برون افتادن هدفهای او, آنها را مطرح کرده و به روحانیت و سادات توهین کرده است.

امام, در دو جا دیدار با مدرس, داشته است:

1. مدرس نماینده مجلس بوده برای دیدن وی باید به مجلس رفت و امام خمینی به بهانه بیان همین مشکل به مجلس رفته و چند روزی در جلسه های علنی مجلس جزو بینندگان بوده است. خود بیان می کند: آن زمان بچه و جوان بوده است.

2. دیدار با مدرس در منزل, و رساندن پیام اخوی به وی. امام در سخنرانیها, خاطره هایی نقل می کند که نشان می دهد به منزل مدرس رفته و از نزدیک حال و روز و چگونگی زندگی وی را دیده است. دیداری هم با مدرس در مدرسه سپهسالار داشته است.42

و با توجه به این که پایان کار مدرس در تهران در سال 1307 بوده43 و امام در سال 1308 ازدواج کرده, این حضور را می توان در پیوند با خاطره ای که ذکر شد, دانست. دیدار با مدرس و سیره وی, اثر عمیقی در اندیشه سیاسی امام داشته است و سبب شده, به طور پی گیر تمام جریانهای سیاسی کشور, بویژه مخالفت علما را با رضاخان پی گیری کند و از دیگر سوی, به مطالعه قانونها و آیینهای کشوری, از جمله قانون اساسی آن زمان بپردازد و با درنگ و دقت بسیار نکته ضعفهای قیامهای زمان خویش را دریابد و روی آنها بیندیشد.

اینک به نقل چند نمونه از خاطره های امام درباره دیدار از مجلس و منزل مدرس می پردازیم:

(من در بعضی مجالس زمان رضاخان رفته ام در مجلس, به عنوان تماشاگری و مجالس دیگری هم که از آن زمان تا اخیر بوده است, شنیده ام. آنجائی که من دیده ام, مجلس, مجلس شورا نبوده است, مجلس مبارزه بین افراد در آمال خودشان بود, جنگ و نزاع بود, حتی بعضی اشخاص که اشخاص صحیحی بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ می کردند, در مجلس که وارد می شدند, مثل این که ملزم می شدند به این که نظیر آنهای دیگری که به طور غیر اسلامی رفتار می کردند[ رفتار کنند] گاهی هم بعضی از آنها منحرف بشوند.)44

درباره حضور مدرس در مجلس می گوید:

(آنها از مدرس می ترسیدند. مدرس یک انسان بود, یک نفری نگذاشت پیش برود کارهای او[ رضاخان] را تا وقتی که کشتندش. یک نفری غلبه می کرد بر همه مجلس, بر اهالی که در مجلس بودند غلبه می کرد, یک نفری.تا توی مجلس نبود (من آن وقت مجلس رفتم. دیدم. برای تماشا, بچه بودم, جوان بودم رفتم.) مجلس آن وقت, تا مدرس نبود, مثل این که چیزی در آن نیست.

مثل این که محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن (عرض بکنم) قبای کرباس وقتی وارد... مجلس می شد... طرحهایی که در مجلس داده می شد, آن که مخالف بود مدرس مخالفت می کرد و می ماساند مطلب را.)45

امام, از دیداری که با مدرس در منزل ایشان داشته, چنین گزارش می دهد:

[)مدرس] وقتی که وکیل شد; یعنی از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد... و منزلش محقر از حیث ساختمان, یک قدری بزرگ بود, ولی محقر از حیث ساختمان و زندگی یک زندگی مادون عادی که در آن وقت لباس کرباس ایشان زبانزد بود, کرباسی که باید از خود ایران باشد, می پوشید.)46

(مرحوم مدرس, هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد, در مقابل ظلم آن مرد سوادکوهی, آن رضاخان قلدر, ایستاد.

مرحوم مدرس را علماء به عنوان طراز اول به تهران فرستادند... آن جا هم یک خانه ای محقر و من ایشان را هم دیده بودم و منزل آن مرحوم, رضوان الله علیه, می رفتم و مکرر خدمتشان می رسیدم....)47

از این سخنان امام خمینی استفاده می شود که ایشان بارها به دیدن مدرس رفته است و اگر آشنایی با مدرس را شکایت از رئیس غله خمین بدانیم, بعد از آن تا زمانی که مدرس در روز دوشنبه 16 مهر ماه 1307ه.ش. برابر با 22 ربیع الثانی 1346ه.ق. دستگیر و به خواف تبعید شده48, ادامه داشته است و می توان امام را در مسائل سیاسی, اثر یذیرفته از مدرس دانست.


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 14 ساعت 5:4 صبح


مبارزه تاریخی امام و پیروزی انقلاب اسلامی


 

مبارزه تاریخی امام

این نوشتار مهمترین سرفصلهای مبارزات امام خمینی - قدس سره - و قیام اسلامی حاصل از آن را تا مقطع ارتحال امام در بردارد.

تا سال 1963 نام آیت الله روح الله خمینی به عنوان یک مخالف برجسته رژیم شاه بر سر زبانها افتاده بود. جلسات درس ایشان در قم، انبوه دانشجویان را که مجذوب انتقادهایش از رژیم شاه می شدند، جلب می کرد. در مارس 1963 (اسفند 1342) فیضیه قم در سالگرد شهادت (امام) جعفر صادق (ع) ، امام ششم مورد حمله نیروهای ساواک و چتربازان قرار گرفت و عده ای از دانشجویان کشته و آیت‏الله خمینی توقیف شد. وی پس از یک بازداشت کوتاه آزاد شد و به انتقاد از کنترل امریکا بر ایران ادامه داد.

امام بار دیگر در سالگرد شهادت امام حسین (ع) بازداشت‏شد. وقتی این خبر به مردمی که در خیابانها برای امام حسین (ع) عزاداری می کردند، رسید، تظاهراتی برای آزادی وی در تهران، اصفهان، مشهد، شیراز و کاشان برگزار شد.

نیروهای امنیتی به 15هزار نفر شلیک کردند. امام خمینی تا ماه اوت زندانی شد. وی پس از آزادی به پیروانش گفت انتخابات اکتبر را تحریم کنند و دوباره توقیف شد.

70 - 1964: آیت‏الله خمینی در مه 1964 (خرداد1343) از زندان آزاد شد. در اکتبر، مجلس با تصویب لایحه‏ای به مشاوران نظامی امریکایی مصونیت دیپلماتیک داد و رای به پذیرفتن یک وام 200 میلیون دلاری امریکا برای خرید تجهیزات نظامی داد. امام خمینی با صدور اعلامیه ای به این اقدامات مجلس حمله کرد و کمی بعد به ترکیه تبعید شد که در سال 1965 از آنجا به عراق رفت.

طی سیزده سال بعد، شهر مقدس نجف خانه وی بود و در آنجا خود را به عنوان یک شخصیت مذهبی برجسته تثبیت کرد. انتقادهای او از رژیم پهلوی مخفیانه در ایران انتشار می‏یافت و پیامهایش برای مسلمانان جهان در مراسم حج در مکه پخش می شد.

انتقادهای او از سیاستهای دولت ایران، اساسی بود. اصلاحات ارضی فاجعه از آب در آمد، باغهای میوه، مراتع، چراگاهها و کشاورزی مکانیزه را از قانون اصلاحات ارضی معاف کرده بودند و به مالکان بزرگ فرصت داده شده بود املاک خود را به طور غیرقانونی به اقوام خویش انتقاد دهند یا با تبدیل وضعیت آنها را در گروه زمینهای معاف از تقسیم قرار دهند. فقط 9 درصد کشاورزان ایران صاحب زمین شدند، و دولت‏حتی به همین عده هم برای افزایش تولید کمک نکرد.

گندم و سایر مواد غذایی از خارج وارد می‏شد، اما به کشاورز ایرانی کمک نمی شد. سیل مهاجرت روستاییان بیکار و بی زمین به نسبت 8 درصد در سال، در جستجوی کار به شهرها روان شد. استفاده از درآمدهای نفت، ثروتی بی‏حساب به ثروتمندان داد و این در شرایطی بود که اکثریت عظیم مردم با فشار روزگار می‏گذراندند و نارضایتیها افزایش یافت. در این حال، پس از شکست اعراب در جنگ سال 1967 از اسرائیل و امریکا، آیت الله خمینی برای احتمال آغاز تلاش مشترک علیه اسرائیل با آیت الله باقر صدر به مشورت پرداخت.

77-1970: با افزایش شدید قیمت نفت‏شاه اعلام کرد که ایران به زودی یکی از پنج قدرت بزرگ جهان خواهد شد! او و واقعیت کمبود مواد غذایی، راه بندیهای شدید و زیادی جمعیت در تهران را نادیده می‏گرفت، جهان غرب دلارهای نفتی شاه را به اسلحه تبدیل می کرد، به طوری که ایران بیش از انگلیس، تانکهای "چیفتن" انگلیسی داشت و امریکا هواپیماهای جنگی خود را قبل از این که به خط تولید بیفتد یا کارساز بودن آنها تایید شود، به شاه می فروخت. فروشندگان تسلیحات امریکا دارای موقعیت مهم در اقتصاد ایران بودند، سیمان و مصالح ساختمانی صرف ساختن پایگاههای نظامی می شد و برای ساختن خانه، مردم با کمبود مصالح روبرو بودند. نفت، بانکداری و تسلیحات ایران به شدت تحت کنترل امریکا بود، تاجگذاری در سال 1971 (1350) و مراسم پر خرج برای خیالپردازیهای شاه در زمینه اثبات این قضیه که تاریخ شاهنشاهی ایران به 2500 سال پیش برمی گردد، شکاف عظیم بین فقیر و غنی را در ایران علنی تر کرد. آیت الله خمینی از این اقدامات به شدت انتقاد می کرد.

سرکوب هرگونه آزادی بیان، مطبوعات و حتی مخالفت‏بالقوه به تمرکز مخالفان در خارج از کشور منجر شد. توزیع پیامهای آیت الله خمینی به شکل نوار کاست، این مخالفان را تشویق می کرد. امام خمینی از علما در ایران خواست‏خفقان سیاسی و برباد دادن منابع ایران را محکوم کنند. شاه وقتی در 1977 برای دیدار با کارتر به واشنگتن رفت‏با تظاهرات خصومت آمیز عظیمی مواجه شد. در ایران زنان دانشجو مجددا شروع به استفاده از حجاب کردند و یک مخالفت مذهبی شروع به خودنمایی کرد. در اکتبر 1977 (1356) ماموران ساواک (آقا) مصطفی پسر امام خمینی را به شهادت رساندند.

سال 1978: در ژانویه به تحریک شاه، مقاله ای در روزنامه اطلاعات انتشار یافت که در آن به شدت به آیت الله خمینی حمله شده بود.

روز بعد طلبه ها در قم یک اعتراض مسالمت آمیز ترتیب دادند و اقدام به تحصن کردند، ماموران امنیتی با خشونت واکنش نشان دادند و عده ای را شهید کردند. تظاهرات به سراسر کشور انتشار یافت. آیت الله خمینی از مردم خواست‏برای سرنگونی شاهنشاهی به سود یک دولت اسلامی مبارزه کنند.

در هر یک از مراسم چهلم شهدا، عده بیشتری به وسیله ماموران امنیتی شهید می شدند. مردم در تظاهرات خود در مقابل سربازان مسلح خواستار بازگشت آیت الله خمینی شدند.

سپتامبر: شاه به این امید که نداشتن یک پایگاه موجب نابودی قدرت رهبری امام خمینی خواهد شد از عراق خواست آیت الله را اخراج کند. آیت اللهخمینی گفت آماده است‏به کشوری برود که تحت نفوذ شاه نباشد، اما هیچ دولتی پیشنهاد پذیرفتن و تضمین ادامه فعالیت وی را نداد.

اکتبر: امام خمینی وارد "نوفل لوشاتو" در نزدیکی پاریس شد.

سپتامبر: در پایان ماه رمضان یک تظاهرات اعتراض آمیز عظیم منجر به اعلام حکومت نظامی در ایران شد. صبح روز بعد وقتی مردم بی خبر از اعلام حکومت نظامی در میدان ژاله اجتماع کردند، نیروهای امنیتی به روی آنها شلیک کردند و هزاران نفر را کشتند. یک ملت وحشتزده علیه شاه قیام کرد و اعتصابها، بازارها، مدارس، دانشگاهها، ادارات، کارخانه‏ها و حوزه‏های نفت را به تعطیل کشاند و اقوام و دوستان ثروتمند شاه، طی سه ماه با 5/1 میلیارد دلار به غرب گریختند.

آیت الله خمینی از پاریس پیامهای خود را برای پخش به ایران می فرستاد.

10و11 دسامبر (9و10 محرم) : تقریبا چهار میلیون نفر به خیابانها آمدند و خواستار تشکیل یک دولت اسلامی تحت رهبری امام خمینی شدند. هزاران نفر از تظاهر کنندگان غیر مسلح کشته شدند. بازداشت‏شدگان شکنجه می‏شدند، و مجروحان را در تختهای بیمارستانها قتل عام می کردند. فشار تحمل ناپذیر و بی پایان افکار عمومی، امریکا را وادار کرد تا شاه را تشویق به انتخاب یک نخست وزیر (شاپور بختیار) برای خنثی کردن نفوذ امام خمینی کند.

16 ژانویه 1979: شاه از ایران فرار کرد و به مصر رفت و یک دولت‏بی قدرت و مردمی بپاخاسته را در خیابانها رها کرد.

اول فوریه: امام خمینی با استقبالی بی سابقه به ایران آمد. امام دستور داد دولت موقت اسلامی تشکیل شود. پس از این که صدها نفر از اعضای نیروی هوایی از امام حمایت کردند، یک پادگان نظامی تهران ناگهان مورد هجوم گارد شاهنشاهی قرار گرفت. انبوه مردم بی سلاح به تقاضای کمک نیروی هوایی پاسخ دادند و گاردیها را مجبور به بازگشت‏به سربازخانه‏هایشان کردند. با پذیرفتن رهبری امام خمینی از طرف بیشتر نیروهای امنیتی، کلیه پاسگاههای پلیس، زندانها، پایگاههای ارتش و ادارات دولتی به تصرف انقلابیان در آمد.

11 فوریه: سرانجام رژیم شاه سقوط کرد.

16 فوریه: چهار نفر از محافظان شاه سابق تیرباران شدند.

اول مارس: امام خمینی تشکیل دولت اسلامی را اعلام کرد.

اول آوریل: هویدا نخست وزیر شاه اعدام شد.

5 ژوئیه: صنایع بزرگ خصوصی ملی شد.

پیروزی انقلاب اسلامی

9 ژوئیه: امام به استثنای جنایتکاران و شکنجه گران، دیگران را عفو کرد.

23 اکتبر: شاه سابق در یک بیمارستان نیویورک بستری شد.

4 نوامبر: دانشجویان ایرانی در نیویورک علیه حضور شاه مخلوع در امریکا تظاهرات کردند.

سفارت امریکا در تهران، معروف به "لانه جاسوسی" به وسیله دانشجویان پیرو خط امام تصرف شد. آنها 52 امریکایی را مدت 444 روز در مقابل تحویل شاه و برگرداندن داراییهای دزدیده شده ایران، گروگان نگه داشتند.

6 نوامبر: بازرگان از نخست وزیری استعفا داد.

23 نوامبر: وزارت خارجه و اقتصاد، کلیه بدهیهای خارجی ایران را "کان لم یکن" اعلم کرد.

4 دسامبر: به دنبال رفراندم، قانون اساسی تصویب شد.

15 دسامبر: شاه سابق پس از این که نتوانست‏به مکزیک برود، از امریکا عازم تبعید در پاناما شد.

4 ژانویه 1980: "کورت والدهایم" دبیرکل سازمان ملل به دنبال عدم موافقت‏با تقاضایش برای ملاقات با گروگانهای امریکایی، ماموریتش را در ایران ناتمام گذاشت.

17 فوریه: دبیرکل سازمان ملل تشکیل کمیسیونی برای بررسی فعالیتهای شاه سابق را تکمیل کرد.

10 مارس: یک سخنگوی خط امام گفت وقتی کمیسیون سازمان ملل نتایج‏بررسیهای خود را انتشار داد و نشان داد که طرفدار ایران و درستکار است می تواند به ایران برگردد و با گروگانها ملاقات کند.

مارس، مه: اولین انتخابات مجلس.

23 مارس: شاه سابق درست 24 ساعت قبل از این که قرار بود، ایران استرداد او را تقاضا کند، از پاناما به قاهره رفت.

9 آوریل: روابط دیپلماتیک امریکا با ایران قطع شد.

25 آوریل: حمله کوماندویی امریکا برای نجات گروگانها در یک طوفان شن کست‏خورد. امام خمینی گفت این ماموریت اقدامی احمقانه بود.

30 آوریل: مردان مسلح عرب، بیست ایرانی را در سفارت ایران در لندن گروگان گرفتند.

5 مه: نیروهای امنیتی انگلیس به سفارت ایران در لندن حمله کردند و چهار نفر از پنج مرد مسلح را کشتند.

11 مه: گور رضاخان پدر شاه سابق در نزدیکی تهران ویران شد.

27 ژوئیه: شاه سابق در قاهره مرد.

11 اوت: محمد علی رجایی نخست وزیر شد.

22 سپتامبر: عراق علی رغم تعهد اعلام شده اش به منشور سازمان ملل و برخلاف عبارت اول ماده 33 منشور فوق که به حل مسالمت آمیز اختلافات بین دولتها اشاره کرده است، به ایران حمله کرد.

24 سپتامبر: عراق به آبادان و خرمشهر حمله کرد و پالایشگاه نفت آبادان را به آتش کشید.

2 نوامبر: مجلس چهار شرط پیشنهادی امام را برای آزادی گروگانهای امریکایی تصویب کرد.

2 ژانویه 1981: در آخرین روز ریاست جمهوری کارتر گروگانهای امریکایی آزاد شدند.

10 ژوئن: امام خمینی بنی صدر را از فرماندهی کل قوا خلع ید کرد.

20 ژوئن: استیضاح بنی صدر آغاز شد.

21 ژوئن: بنی صدر از ریاست جمهوری عزل شد.

28 ژوئن: 72 مقام برجسته کشور در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تهران شهید شدند.

24 ژوئیه: محمدعلی رجایی به ریاست جمهوری انتخاب شد.

29ژوئیه: بنی صدر به فرانسه فرار کرد.

30 اوت: انفجار بمب، محمدعلی رجایی و جواد باهنر نخست وزیر او را به شهادت رساند.

29 سپتامبر: چهار تن از فرماندهان نظامی ایران در سقوط هواپیما کشته شدند.

اکتبر: آیت الله علی خامنه ای به ریاست جمهوری انتخاب شد و میرحسین موسوی را به نخست وزیری منصوب کرد.

28 مارس 1982: ایران در شدیدترین نبردهای جنگ به پیروزیهای با ارزشی دست‏یافت.

24 مه: نیروهای انقلابی وارد خرمشهر شدند. بیشتر قسمتهای ایران که در مراحل اولیه جنگ به تصرف عراق در آمده بود، بازپس گرفته شد.

14 ژوئیه: امام خمینی در پیامی از مردم عراق خواست قیام کنند و صدام را سرنگون نمایند. نیروهای ایران به عراق حمله کردند و تا حدود پانزده کیلومتری بصره پیش رفتند.

اول اکتبر: با شروع سومین سال جنگ، ایران حمله علیه عراق را آغاز می کند.

2 اکتبر: در یک انفجار تروریستی در تهران 60 نفر کشته و 700 نفر مجروح شدند.

11 ژوئن: عملیاتی برای آزادی قسمتهای دیگری از خاک ایران آغاز و 50 هزار سرباز عراق به اسارت در آمدند

22 ژوئیه: حمله ایران نیروهای عراق را از حاج عمران در کردستان بیرون کرد.

آوریل 1984: انتخابات مجلس دوم انجام شد. حجت‏الاسلام هاشمی رفسنجانی 5/1 میلیون رای آورد.

12 ژوئن: "پرز دکوئیار" دبیرکل سازمان ملل از عراق خواست‏حمله به مناطق مسکونی ایران را قطع کند.

18 مارس 1985: نیروهای ایران در حمله ای در شمال بصره از خطوط نیروهای عراقی گذشته و جاده بغداد را به خطر انداختند.

14 اوت: آیت الله علی خامنه ای برای بار دوم به ریاست جمهوری انتخاب شد.

19 فوریه 1986: نیروهای ایران در یک حمله یازده روزه شبه جزیره فاو را گرفتند. عراق در این حمله از گاز خردل استفاده کرد.

2 ژوئیه: ایران شهر مرزی مهران را پس گرفت.

4 نوامبر: رسوایی ایران گیت، معامله امریکا برای تبادل اسلحه در برابر آزادی گروگانه برملا شد.

18 ژانویه 1987: نیروهای ایران به بصره رسیدند.

17 ژوئیه: سفارت فرانسه در تهران تعطیل شد.

20 ژوئیه: شورای امنیت‏سازمان ملل با قطعنامه 598 خواهان آتش بس فوری شد اما ایران که خواهان معرف عراق به عنوان متجاوز بود، آن را نپذیرفت.

31 ژوئیه: بیش از 400 زایر که 275 نفرشان ایرانی بودند، در مراسم حج‏به شهادت رسیدند.

29 سپتامبر: به دنبال رهگیری هلیکوپترهای امریکایی در تنگه هرمز و بازرسی کشتی ایران اجر; ایران کشتیهای خود را در تنگه هرمز افزایش داد.

18 اکتبر: چهار ناوشکن امریکایی دو سکوی نفتی ساحلی ایران را با شلیک هزار گلوله به آتش کشیدند و خسارات سنگینی به آنها وارد کردند.

28 فوریه 1988: جنگ شهرها با شلیک 135 موشک به تهران تشدید شد.

17مارس: بمباران شیمیایی عراق بیش از پنج هزار نفر را در حلبچه کشت و متجاوز از هشت هزار نفر دیگر را به شدت مجروح کرد.

18آوریل: امریکا چند کشتی ایران را در خلیج فارس غرق کرد، هلیکوپترهای توپدار امریکا در حمله عراق به فاو به کمک عراقیها رفتند.

2 ژوئن: هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، کفیل فرماندهی نیروهای مسلح شد.

3 ژوئیه: ناو امریکایی به هواپیمای ایرباس مسافربری ایران حمله کرد و 290 سرنشین آن را به شهادت رساند.

18 ژوئیه: ایران با بی میلی قطعنامه 598 را پذیرفت. امام خمینی گفت‏برای او این تصمیم کشنده تر از سرکشیدن زهر است.

20 اوت: آتش بس در جبهه ها و مذاکره بین ایران و عراق شروع شد. موسوی نخست وزیر گفت درهای ایران به روی بازرگانی و نفوذ غرب بسته خواهد ماند.

15 فوریه 1989: امام خمینی اعلام کرد "سلمان رشدی" به خاطر کفرگویی در کتاب " آیه‏های شیطانی" خود، باید کشته شود.

7 مارس: روابط دیپلماتیک انگلیس و ایران قطع شد.

19 مارس: رفسنجانی نامزد ریاست جمهوری شد.

24 آوریل: اعضای کمیته اصلاح قانون اساسی انتخاب شدند.

23 مه: امام خمینی به علت‏خونریزی داخلی تحت عمل جراحی قرار گرفت.

3 ژوئن: امام خمینی درگذشت.

مسلم مدیا - چاپ لندن


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 14 ساعت 4:48 صبح


امام خمینی(ره) یادگار امام کاظم(ع)در روزگار معاص


 

در بیستم جمادی‏الثانی سال‏1320ه.ق همزمان با سالروز میلادخجسته کوثر ولایت دخت گرامی پیامبر(ص) در شهرستان خمین در خانواده علم وجهاد و زهد و سداد فرزندی به دنیا آمد که نامش را روح‏الله نهادند.پدر بزرگوارش عالمی مبارز و مجاهدی دلسوخته بود که همتش حمایت از مردم‏ستمدیده و زجرکشیده و خانه‏اش مامن بی‏پناهان بود. و سرانجام آن بزرگمرد درمبارزه با یاغیان و طاغیان زمان در حالی که پنج ماه بیش از ولادت روح‏الله‏نمی‏گذشت‏به شهادت رسید.

در یتیم اسلام، دوران کودکی و نوجوانی را در دامن مطهر مادری نمونه بنام‏«هاجر» و نزد عمه مکرمه‏اش سپری کرد و در مکتب برادر بزرگوارش و دیگر اساتیدبه تعلم پرداخت. از کودکی با نبوغی سرشار به فراگیری علم دین همت ورزید و درسن 18 سالگی برای کسب معارف الهی از مکتب آیه‏الله العظمی حائری یزدی به حوزه‏علمیه اراک هجرت کرد و با فراگیری علم دین و تهذیب و تهجد در پی یافتن حقیقت‏ناب سر از پا نمی‏شناخت و از همان آغاز جوانی دل در گرو حق تعالی نهاد و از هرچه رنگ تعلق داشت فاصله گرفت‏به گونه‏ای که مورد تحسین و شگفتی استادان خویش‏واقع شد. نفوذ کلام قدسی‏اش که از سرچشمه فیض ازلی الهام می‏گرفت، بزودی از وی‏استادی توانا و مرشدی و مرادی الهام‏بخش به جامعه ارائه داد.

امام خمینی(ره) در سال 1300 هجری شمسی همزمان با هجرت استاد عالیقدرش به قم وتاسیس حوزه علمیه به این شهر هجرت کرد. او در 25 سالگی به درجه اجتهاد نائل‏آمد و در 28 تا 30 سالگی آثار بزرگ و عرفانی خویش (مصباح الهدایه، سرالصلوه،شرح دعای سحر و ...) را تالیف نمود.

حضور متواضعانه اما حکیمانه و مدبرانه‏اش در دوران زعامت آیت‏الله بروجردی ومسائل سیاسی جاری آن زمان نوید آینده‏ای روشن در دل عالمان دوراندیش و فهیم‏حوزه ایجاد کرده بود.

دفاع حماسی‏اش از اسلام در برابر دسیسه‏های استعماری که در کتاب «کشف‏الاسرار»متجلی شده است.

ظهور بت‏شکنی سازش‏ناپذیر را در عرصه مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی‏نوید می‏داد.

پس از رحلت آیت‏الله بروجردی(ره) فضلای جوان و خوش‏فکر حوزه، همچون پروانه درمحفل دانش و زهدش گرد آمدند. آنان در محضر هدایت و درایت آن مرجع نامدار، شکوه‏احیای اسلام را نظاره می‏کردند.

سرانجام فریاد تاریخی و افشاگرانه‏اش در سال 1340 و پس از آن، آفرینش حماسه‏عظیم 15 خرداد 1342 و مقابله با کاپیتولاسیون و طرحهای استعماری دیگر و شکست‏ابهت‏شاهنشاهی در جبر حاکم آن زمان که تا اعماق حوزه‏ها نیز اثر کرده بود فضای‏سکوت را در هم شکست و نهضت‏بزرگ و اسلامی معاصر را بنیان نهاد.

سازش‏ناپذیری و اقتدارش در برابر حکومت‏شاه و تواضع و مردم محوری‏اش در میان‏توده ملت، حماسه‏ای عظیم در جای جای ایران اسلامی پدید آورد، که در واژه‏ای زیباهمچون «یا مرگ یا خمینی‏» تفسیر می‏شد.

نهضت امام خمینی با شکستن حصار تنگ حاکم بر فضای آن روز حوزه‏ها و حضور رهبری‏در متن زندگی مردم مسلمان و زجر کشیده ایران، از یک سو شکست همه تئوریها وشعارهای مبارزاتی بیگانه با فرهنگ دینی را صلا داد و از سوی دیگر روح تازه‏ای درکالبد فقه و فقاهت و دین و سیاست دمید. دستگیریها و زندانها و سرانجام تبعیدش‏به ترکیه و عراق هرگز نتوانست در عزم راسخ او که با خدامحوری و احساس تکلیف‏دینی عجین و همراه بود، خلای ایجاد کند.شیفتگان زلال کوثرش عاشقانه و مشتاقانه در راه احیاء نام و اندیشه‏اش به‏استقبال شکنجه و اسارت و شهادت می‏رفتند.

امام خمینی در پیگیری اهداف مقدسش در نجف اشرف با تبیین ابعاد ایده حکومت‏اسلامی و استمرار مبارزه با استعمار و حکومت‏سلطنتی، زمینه‏های انقلاب عظیم اسلامی‏را فراهم نمود و در دوازدهم بهمن‏1357 پس از هجرتهای مکرر، به آغوش میهن اسلامی‏بازگشت و با هدایت‏بی‏بدیل خویش در روز بیست و دوم بهمن، بزرگترین انقلاب تاریخ‏معاصر جهان را به پیروزی رساند.

ایجاد مراکز و نهادهای حکومتی و دینی و استقرار نظام جمهوری اسلامی و فرماندهی‏هشت‏سال دفاع مقدس و هدایت و احیاء روح خود باوری در نسل جوان مسلمان معاصر وایجاد روحیه ناب بسیجی، احیاء تفکر دینی در جهان معاصر، پیش‏بینی فروپاشی هیمنه‏سوسیالیزم و مارکسیسم، شکستن ابهت آمریکا در جهان، تبیین اصول ناب اسلام ومبارزه با پیرایه و زنگارهای استعماری اسلام آمریکایی، ایجاد روحیه آزادیخواهی‏و احقاق حق رنجدیدگان زمین و رنگین‏پوستان آمریکا و آفریقا و ایجاد هسته‏های‏مقاومت‏حزب‏الله در جهان و در یک کلمه «احیاء و اثبات توانایی حاکمیت دین وخدا» آثار پر برکت‏خورشیدی از تبار امام کاظم(ع) است که در چهاردهم خرداد1368 غروب کرد. او در طول ده سال در حسینیه کوچک جماران همچون قلبی تپنده برای‏مستضعفین و کانونی خروشان وفریادگر، فراسوی ماهواره‏ها و ابزارهای تبلیغاتی‏استکباری اثر گذاشت و اندیشه بشر امروز را درنوردید. یادش گرامی و راهش جاودان‏گرچه واقفیان روزگار نخواهند و روشنفکران وابسته و مرتجع برآشوبند.


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 14 ساعت 4:37 صبح


روز شمار زندگی امام خمینی


 

مقدمه:

روزشمار نویسی - برخلاف شیوه نگارش مقاله و کتاب - بصورت مختصر و مستند به بررسی وقایع می‏پردازد و گرچه تشریحی نیست، سرفصلهای مهم تحقیق را شامل می‏شود که برای پژوهشگران مسائل جدیدی را مطرح و نمای دیگری را آشکار می‏کند.

در روزشمار حاضر وقایع - به استثنای چند رخداد - در روز وقوعش عنوان گشته است و وجود فاصله تاریخی میان آنان به علت‏حذف اتفاقهای تکراری و مشابه یا کم اهمیت است. با مطالعه زندگینامه امام خمینی (ره) فعالیتهای معظم‏له را می‏توان در محورهای زیر تقسیم‏بندی کرد:

1. علمی و عرفانی 2. اجتماعی و خانوادگی 3. رسیدگی به امور مذهبی مسئولیتشان 4. سیاسی: پیام، تلگراف، ملاقات، سخنرانی و. . .

روزشمار حاضر اطلاعاتی از حیات پربرکت رهبر کبیر و فقید انقلاب اسلامی را در دو بخش زیر ارائه می‏کند:

الف. از ولایت تا پیروزی انقلاب اسلامی ب. از پیروزی انقلاب اسلامی تا عروج ملکوتی

الف. از ولادت تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران

1/7/1281 (برابر با 20 جمادی الثانی 1320) : ولادت در خمین

21/11/1281: شهادت پدر گرامیشان در 47 سالگی

15 سالگی: درگذشت مادر و سپس عمه بزرگوارشان

19 سالگی: ورود به حوزه علمیه اراک

20 سالگی: ورود به حوزه علمیه قم

25 سالگی: پایان دروس سطح

27 سالگی: آغاز تدریس فلسفه و پایان نگارش کتاب مصباح الهدایه

1308: ازدواج با خانم خدیجه ثقفی معروف به قدس ایران

29 سالگی: پایان نگارش کتاب شرحی بر دعای سحر

12/9/1309: ولادت آقا مصطفی، فرزند ارشدشان

7/4/1314: نامه عرفانی به آقامیرزا جواد همدانی (همت)

27/11/1317: نامه اسرار عرفانی به آقا سید ابراهیم خویی

5/12/1317: پایان نگارش کتاب شرح چهل حدیث

1322: پایان نگارش کتاب کشف‏الاسرار در رد کتاب اسرار هزار ساله

15/2/1323: نگارش نخستین اعلامیه سیاسی که در کتابخانه وزیری یزد موجود است.

30/5/1323: پایان نگارش شرح حدیث جنود عقل و جهل

24/12/1324: ولادت احمدآقا، دومین پسر ایشان

1328: استفسار از آیة‏الله العظمی بروجردی درباره تشکیل مجلس مؤسسان

7/7/1328: مصوبه تعیین هیاتهای رسیدگی به امور طلاب و امتحانات حوزه

23/3/1330: پایان نگارش «رساله الاستصحاب‏»

6/4/1330: پایان نگارش «رساله فی التعادل و الترجیح‏»

28/3/1331: پایان نگارش «رساله در طلب و اراده‏»

دی 1331: مصاحبه با مجله ترقی درباره ضرب و شتم مردم و طلاب به دست ماموران

11/2/1333: پایان نگارش «رسالة فی التقیه‏»

19/5/1333: پایان نگارش جلد اول الطهارة

5/8/1335: پایان نگارش جلد دوم الطهارة

22/12/1335: پایان نگارش جلد سوم الطهارة

7/8/1336: پایان نگارش جلد دوم مکاسب محرمه

25/4/1337: پایان نگارش جلد چهارم الطهارة

10/1/1340: ارتحال حضرت آیة‏الله العظمی بروجردی

12/6/1341: سخنرانی در مخالفت‏با اسراییل و بهاییها

14/7/1341: تصویب لایحه ضد اسلامی و ضد قانون اساسی انجمنهای ایالتی و ولایتی شامل 92 ماده و 17 تبصره، در هیات دولت اسدالله علم

16/7/1341: تشکیل جلسه مراجع تقلید قم، به همت امام خمینی، برای اعلام مخالفت‏با این لایحه

17/7/1341: تلگراف معظم‏له به محمدرضا پهلوی در مخالفت‏با این لایحه

28/7/1341: تلگراف ایشان به اسدالله علم

6 و 14/8/1341: سخنرانی درباره ضرورت لغو این لایحه

15/8/1341: تلگرافهای جداگانه به محمدرضا پهلوی و اسدالله علم در اعتراض عملکرد نخست‏وزیر و عدم تقید او به نصیحت علمای اسلام در لغو مصوبه فوق

2 و 9/9/1341: سخنرانی درباره ضرورت لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی

11/9/1341: لغو لایحه فوق با اعلام رسمی دولت

11/9/1341: سخنرانی و پیام معظم‏له درباره لغو این لایحه

2/11/1341: مخالفت ایشان با رفراندم اصول ششگانه انقلاب باصطلاح سفید، که در قانون اساسی پیش‏بینی نشده بود.

3/11/1341: دو پیام و سخنرانی درباره حمله ماموران ساواک به مدرسه فیضیه و محاصره منازل آقایان خوانساری و بهبهانی و ضرورت عزل نخست‏وزیر

22/12/1341: دو پیام درباره اعتراض به زیر پا گذاشتن احکام اسلام و اعلام عزای عمومی نوروز

29/12/1341: سخنرانی درباره توطئه‏های استعمار و مسئولیت علما

2/1/1342: سخنرانی در ضرورت صبر در برابر مصایب به دنبال حمله ماموران به مدرسه فیضیه قم

13/1/1342: پیام به علمای تهران در استیضاح اسدالله علم (نخست وزیر)

10/2/1342: سخنرانی برای اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران درباره ماهیت اصلاحات ارضی

12/2/1342: سخنرانی و پیام در افشای جنایات حکومت پهلوی و ارزیابی قیام ملت

13/3/1342: سخنرانی معروف به عصر عاشورا معظم‏له

15/3/1342: دستگیری و اعزام سریع ایشان به تهران و حبس در باشگاه افسران و سپس در زندان قصر، که به قیام پانزده خرداد و سرکوب وحشیانه مردم انجامید.

25/3/1342: پرهیز امام خمینی از پاسخگویی در بازجویی معظم‏له در زندان قصر به علت عدم استقلال قضایی در ایران

4/4/1342: حبس در بازداشتگاه پادگان عشرت آباد

11/5/1342: اقامت تحت‏الحفظ ایشان در داوودیه تهران و از آنجا به منزل آقای روغنی در قیطریه

18/1/1343: ورود به قم، پس از رفع حصر، و پیام در تاسف از تسلط اسراییل و عمالش بر ایران

21 و 26/1/1343: سخنرانی در رد تفاهم با رژیم و توطئه‏های حکومت پهلوی و تکلیف اسلامی در مقابله با آن

15/3/1343: انتشار اعلامیه مشترک با مراجع تقلید قم به مناسبت‏سالگرد قیام پانزده خرداد

18/6/1343: سخنرانی معظم‏له درباره توطئه‏های استعماری در ممالک اسلامی

4/8/1343: سخنرانی و پیام بر ضد اعمال کاپیتولاسیون در ایران

13/8/1343: دستگیری و تبعید معظم‏له به آنکارا

19/8/1343: تفویض وکالت و وصایت‏به حاج آقا مصطفی

21/8/1343: اقامت در شهر بورسا، در 460 کیلومتری آنکارا، و آغاز نگارش کتاب تحریرالوسیله، که 2 جلد است و یک سال طول کشید

13/10/1343: دستگیری دوم حاج آقا مصطفی و تبعید ایشان نزد پدر بزرگوارشان

13/7/1344: تبعید به عراق، با ورود به بغداد و حرکت‏به شهر کاظمین

15/7/1344: حرکت از کاظمین به سامره

16/7/1344: حرکت‏به کربلا، در میان استقلال باشکوه علما و مردم

23/7/1344: ورود به نجف با استقبال بی‏نظیر مراجع تقلید و علمای اعلام و مردم که به تدریس در حوزه علمیه این شهر انجامید.

23/8/1344: سخنرانی درباره وظیفه سران کشورهای اسلامی و مسئولیت علما

26/1/1346: نامه سرگشاده به امیر عباس هویدا درباره خیانتهای شاه و دولت

17/3/1346: پیام به سران دولتهای اسلامی در تحریم روابط تجاری و سیاسی با اسرائیل، به دنبال جنگ رژیم صهیونیستی با کشورهای اسلامی معروف به جنگ شش روزه یا ژوئن

17/6/1346: سخنرانی درباره توطئه رژیم پهلوی برای نابودی اسلام

20/1/1347: سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه بصره درباره توجه به تعالیم اسلام

6/6/1347: نامه به جمعی از مبارزان فلسطینی درباره اجازه صرف وجوهات در راه مبارزه با اسرائیل

19/7/1347: مصاحبه با نماینده الفتح درباره وجوب مبارزه با اسرائیل

14/8/1347: نامه به حجت‏الاسلام سعیدی درباره لزوم براندازی سلسله پهلوی

11/10/1348: پیام به انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسی زبان در اروپا درباره خیانت استعمار و ضرورت توجه به اسلام

1/11/1348: آغاز تدریس سلسله درسهای ولایت فقیه (حکومت اسلامی)

19/3/1349: نامه به حاج احمد آقا درباره پرهیز از ورود به مسائل مرجعیت، پس از ارتحال آیت‏الله العظمی حکیم

20/4/1349: نامه به فضلا و محصلین حوزه‏های علمیه در مورد هجوم سرمایه‏داران امریکایی به ایران

27/4/1349: نامه به انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا درباره مقابله با تبلیغات ضد اسلامی

بهمن 1349: پیام به زائران بیت‏الله الحرام درباره مسلمانان فلسطین و افشای جنایتهای رژیم پهلوی

1/4/1350: سخنرانی درباره جنایتهای حکومت پهلوی، جشنهای شاهنشاهی و وجوب قیام علما

21/8/1350: پیام به ملت ایران درباره نغمه‏های استعماری و ضرورت مقابله با توطئه‏های حکومتی

2/10/1350: تلگراف به احمد حسن البکر، رئیس جمهور عراق، درباره خشونت ماموران عراقی بر ضد ایرانیان مقیم عراق و سخنرانی درباره احتمال مهاجرتشان به لبنان

2/4/1351: پایان نگارش جلد سوم کتاب البیع

17/5/1351: پیام به دانشجویان مسلمان مقیم خارج درباره تلاش برای پیشبرد آرمانهای اسلام

20/6/1351: پیام به ملت و علمای ایران در تشریح ستمکاریهای رژیم پهلوی

19/7/1351: پیام به عموم مسلمین و دولتهای اسلامی و عربی درباره مصیبتهای جانگداز فلسطین

24/12/1351: پیام به انجمنهای اسلامی دانشجویان مقیم خارج درباره دسیسه‏های حکومت پهلوی

5/1/1352: پیام به ملت ایران درباره جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی

16 و 17 و 22/7/1352: پیامهای جداگانه به سران دولتهای اسلامی و ملتهای مسلمان ایران و جهان درباره جنگ سوم عربها و اسرائیل (معروف به جنگ رمضان یا اکتبر) ، که از 14 مهر آغاز شده بود.

26/3/1353: پایان نگارش جلد چهارم کتاب البیع 14/9/1353: بیانات خطاب به فرماندار نجف درباره اقدام رژیم عراق برضد انقلابیون

21/12/1353: پیام به ملت مسلمان ایران درباره تحریم شرکت در حزب رستاخیز

2/4/1354: تلگراف به احمد حسن البکر در اعتراض به اخراج علمای ایرانی از عراق

20/4/1354: پیام به ملت ایران در تاسف از سرکوب مردم و حیله‏های حکومت پهلوی

30/6 و 2/7/1354: پیامهای جداگانه اتحادیه‏های انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکا و کانادا درباره مقاومت مردم و نوید پیروزی و رشد سیاسی ملت

25/2/1355: پایان نگارش جلد پنجم کتاب البیع

1355: انفارکتوس در نجف

3 و 4/5/1356: پیامهای جداگانه به انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و امریکا و کانادا در افشای جنایات رژیم پهلوی و اسلامی نبودن اقدامات آن

6/7/1356: هشدار به روحانیون حوزه علمیه نجف نسبت‏به برداشتهای غلط از احکام اسلامی و اعمال حکومتی

1/8/1356: صدور اعلامیه به مناسبت‏شهادت حاج آقا مصطفی

10/8/1356: سخنرانی درباره قدرت روحانیت و خدمات علما و ضرورت همبستگی روحانی و دانشگاهی

21 و 25/8/1356: پیام به علما و ملت ایران و پاسخ به تسلیت دانشجویان خارج کشور و مسلمانان ایران و جهان درباره شهادت حاج آقا مصطفی و ادامه مبارزه بر ضد رژیم پهلوی و تلاش برای نجات اسلام

18/9/1356: نگارش وصیتنامه جدید و تعیین وصی در مورد وجوهات شرعیه; این اقدام در 16 دی نیز دوباره تکرار شد.

15/10/1356: نگارش وصیتنامه جدید و تعیین حاج احمد آقا به عنوان وصی، در پی شهادت حاج آقا مصطفی که وصی معظم‏له بود.

2/11/1356: پیام به ملت ایران درباره قیام 19 دی قم و نوید پیروزی به آنان

24/11/1356: پیام به انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا درباره وظایف روشنفکران مسلمان

8/12/1356: پیام به مردم آذربایجان درباره سرکوب قیام 29 بهمن تبریز

2/1/1357: پیام به مسلمانان ایران و جهان درباره حمله اسرائیل به جنوب لبنان

4/2/1357: مصاحبه با مجله لوموند فرانسه درباره مسائل سیاسی و اعتقادی و اجتماعی ایران و اسلام

13/4/1357: پیام به ملت ایران در رد چراغانی کردن معابر به مناسبت‏سوم و نیمه شعبان به علت‏سرکوب مردم

31/5/1357: پیام به مردم آبادان درباره فاجعه سینما رکس

18/6/1357: پیام به ملت ایران درباره فاجعه جمعه سیاه (17 شهریور تهران)

27/6/1357: پیام به ملت ایران به مناسبت زلزله طبس و کمک مستقیم مردم به آسیب‏دیدگان

1/7/1357: محاصره منزل معظم‏له در نجف، به دست ماموران بعثی که 3 روز ادامه یافت.

12/7/1357: مهاجرت به کویت و بازگشت اجباری به عراق، که به اقامت‏یکروزه (فردا) در بغداد و زیارت کاظمین انجامید.

14/7/1357: مهاجرت به فرانسه و آغاز 118 روز اقامت در پاریس و نوفل لوشاتو

17/7/1357: نخستین سخنرانی در فرانسه درباره مفاسد و جنایتهای رژیم پهلوی

20/7/1357: نخستین مصاحبه در فرانسه درباره آینده حکومت اسلامی

22/7/1357: اعلام ممنوعیت فعالیتهای سیاسی حضرت امام در فرانسه، از سوی دولت این کشور

24/7/1357: پیام درباره امکان مهاجرت به سوریه و سخنرانی درباره تساوی لطنت‏با دیکتاتوری

26/7/1357: پیام به زائران بیت‏الله الحرام درباره گرفتاریهای ملت ایران

آبان 1357: گفتگو با وزیر کابینه ضیاءالحق در رد وساطت این کشور میان معظم‏له و رژیم پهلوی و امریکا

14/8/1357: نامه به آیت الله دکتر بهشتی درباره اقدامات بنیادی تشکیل شورای انقلاب اسلامی

آذر 1357: نامه به ابوجهاد و اعلام همبستگی نهضت و جمهوری اسلامی ایران با ملت فلسطین

1/9/1357: پیام معروف به پیروزی خون بر شمشیر درباره وظایف مردم در آستانه ماه محرم

آذر 1357: نامه به آیت‏الله نوری همدانی درباره ویژگیهای اعضای شورای انقلاب اسلامی

16/9/1357: رد ملاقات با ملک حسین

20/9/1357: برگزاری تظاهرات میلیونی مردم ایران در روز عاشورای حسینی

20/9/1357: دیدار دوم نمایندگان دولت فرانسه با حضرت امام در اعتراض به اعلامیه معروف به پیروزی خون بر شمشیر

2/10/1357: پیام تبریک به مسیحیان جهان به مناسبت میلاد حضرت مسیح (ع)

2/10/1357: مصاحبه با حسنین هیکل، روزنامه‏نگار معروف مصری

6/10/1357: ملاقات با نمایندگان حرکت محرومین لبنان

7/10/1357: مصاحبه با ریچارد کاتم، نویسنده معروف امریکایی

10/10/1357: دیدار سوم نمایندگان دولت فرانسه با معظم‏له و دفاع ایشان از اصول انقلاب اسلامی

12/10/1357: پیام به ملت ایران درباره تحریم پرداخت مالیات و پول آب و . . . به دولت‏شاه

14 تا 17/10/1357: تشکیل کنفرانس گوادلوپ، با حضور سران چهار کشور (امریکا، انگلستان، آلمان، فرانسه)

18/10/1357: دیدار چهارم نمایندگان دولت فرانسه با امام و تحویل پیام جیمی کارتر که با مخالفت‏شدید امام خمینی نسبت‏به دخالت امریکا در اوضاع ایران روبرو شد.

22/10/1357: تشکیل شورای انقلاب اسلامی به فرمان معظم‏له، یک روز قبل از تشکیل شورای سلطنت

26/10/1357: فرار محمدرضا پهلوی از ایران

3/11/1357: دیدار پنجم نمایندگان دولت فرانسه برای تحویل درخواست‏شاپور بختیار مبنی بر تاخیر معظم‏له در بازگشت‏به میهن

4/11/1357: رفع بیعت از کارکنان بیت‏به علت‏سفر خطرناک به میهن، که تداعی وداع امام حسین (ع) با یارانشان بود.

8/11/1357: آخرین سخنرانی در فرانسه

9/11/1357: آخرین مصاحبه در فرانسه

11/11/1357: پیام تشکر از دولت و ملت فرانسه

12/11/1357: بازگشت‏سرافرازانه به میهن در میان استقبال میلیونها مشتاق و سخنرانی تاریخی در بهشت زهرای تهران در تعیین استراتژی انقلاب و حکومت اسلامی

15/11/1357: انتصاب مهندس مهدی بازرگان به نخست‏وزیری دولت موقت

19/11/1357: سان دیدن از رژه افسران و همافران و درجه‏داران نیروی هوایی، که پس از اظهار وفاداری آنان در پادگان نیروی هوایی به حمله نیروهای گارد به پادگان انجامید.

21/11/1357: پیام به ملت ایران درباره حمله لشکر گارد به نیروی هوایی و خالفت‏با تشدید زمان حکومت نظامی، که به تسخیر پادگانها و پاسگاهها و کلانتریها و . . . به دست مردم منجر شد.

22/11/1357: پیام درباره عدم اعتبار سوگند نظامیان به رژیم طاغوت

22/11/1357: اعلام بیطرفی ارتش

22/11/1357: پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پایان 2500 سال رژیم سلطنتی

22/11/1357: پیام معظم‏له به ملت ایران درباره ضرورت حفظ آرامش و همکاری مردم با دولت موقت


نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 14 ساعت 4:33 صبح


از غنچه جمادی تا خروش خرداد


 

ولادت نور

امام
خمینی همزمان با سالروز میلاد مسعود بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه (س) در
خانواده‏ای از اهل علم و تقوا و هجرت و جهاد، در خاندانی از سلاله زهرای
اطهر (س)، در شهر خمین دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوار
امام خمینی، آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصران مرحوم آیت الله العظمی
میرزای شیرازی، پس از آنکه سالیانی را در نجف اشرف به تحصیل علوم و معارف
اسلامی پرداخته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود، به ایران بازگشت و در شهر
خمین ملجأ و هادی مردم در امور دینی گشت.

در حالی که
بیش از 5 ماه از ولادت آقا «روح الله» نمی‏گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت
حمایت عمال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوییهایشان به
مقاومت برخاسته بود، خاموش کرده و وی را در مسیر خمین به اراک به شهادت
رساندند.

بدین ترتیب، امام خمینی از اوان کودکی با رنج
یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت رو به رو گردید و پس از شهادت پدر بزرگوارش،
دوران کودکی و جوانی را تحت سرپرستی مادر با ایمانش، بانو هاجر که خود از
خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت الله خوانساری ـ صاحب کتاب زبدة
التصانیف ـ بود و همچنین نزد عمه بزرگوارش صاحبه خانم که بانویی شجاع و حق
جو بود، رشد کرد.

21/11/1281 ـ 12 ذیقعده 1320

مجتهد شهید

آیت
الله سید مصطفی موسوی پدر بزرگوار امام خمینی در راه خمین ـ اراک، مورد
سوء قصد گروهی از اشرار منطقه قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلوله به کتف
و کمر در سن 47 سالگی به شهادت رسید.

مرحوم سید مصطفی فرزند علامه جلیل القدر مرحوم سید احمد موسوی است که به گفته برخی، از خاندان جلیل صاحب «عبقات الانوار» می‏باشد.

ایشان
تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا در زمان میرزای شیرازی پیگیری نمود و
جزء علما و مجتهدان عصر خود قرار گرفت. از اجازه‏ها و اوراق و کتابهایشان
استفاده می‏شود ایشان به درجه اجتهاد رسیده و لقب «فخر المجتهدین» گرفته
بود.

وی پس از بازگشت از نجف اشرف و از سال 1312 تا
1320 ق که در خمین سکونت داشت، رهبری و هدایت اهالی خمین و حومه را به
عهده می‏گیرد و مشغول اداره امور مردم می‏گردد.

پدر
بزرگوار بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مدت اقامت خود در خمین، به شدت
در مقابل زورگوییهای ظالمان و خوانین منطقه ایستادگی می‏کرد و در راه دفاع
از مردم مظلوم از هیچ کوششی دریغ نمی‏نمود، تا اینکه در سال 1320 در حالی
که به همراه عده‏ای سوار و تفنگدار جهت مطلع کردن عضد السلطان حاکم اراک و
خمین از اوضاع و احوال نابسامان خمین و روستاهای اطراف، عازم اراک بود، در
بین راه توسط دو سرکرده خوانین (جعفر قلی خان و رضا قلی خان) مورد حمله
قرار می‏گیرد و در اثر اصابت تیر به لقاء الله می‏پیوندد.

جنازه ایشان پس از انتقال به نجف اشرف، با حضور علما و مردم به خاک سپرده شد.

قاتلان،
پس از ارتکاب جنایت ددمنشانه خود، متواری گشته، ولی پس از مدتی دستگیر و
به زندانی در تهران منتقل شدند. یکی از آن دو در زندان فوت کرد و فرد دیگر
به واسطه پیگیری قاطعانه و مستمر بستگان آن شهید، به اعدام محکوم شد و به
جزای خود رسید.

ایشان دارای سه پسر و سه دختر بود.
پسرها عبارتند از: سید مرتضی، معروف به آیت الله پسندیده؛ سید نورالدین که
از محترمان مقیم تهران بود و سید روح الله ـ امام خمینی ـ که آخرین فرزند
آن مرحوم می‏باشند.

1288 ش ـ 1327 ق

آغاز تحصیل

امام
خمینی به منظور تحصیل دروس ابتدایی در سن 7 سالگی عازم مکتبخانه آخوند
«ملا ابو القاسم» در خمین شد و ادامه درس و آموزش را نزد «آقا شیخ جعفر»
شاگردی کرد و آنگاه وارد مدرسه شد و تمرین و آموزش خط را نزد استاد «آقا
حمزه محلاتی» فرا گرفت و قبل از پانزده سالگی تحصیلات دبستان را به پایان
برد.

1336 ق

درگذشت مادر

والده
فاضله و مکرمه امام خمینی، بانو هاجر خاتون در این سال عالم فانی را وداع
گفت . مرگ مادر در حالی اتفاق افتاد که امام خمینی بیش از پانزده سال از
عمر خود را نگذرانده بود. این پیشامد اندوهی جانکاه بر چهره امام نشاند،
امام هیچ یک از رنجها و سختیها و سیل حوادث روزگار او را در زندگی متزلزل
نساخت و وی در سایه اعتماد به نفس، به کسب پیشرفت و تکامل و تحصیل علم و
دانش و فضیلت پرداخت.

«هاجر خاتون» بانوی با ایمان و بزرگواری بود که نگهبان و مربی یتیمانش که کوچکترین آنها «روح الله» چند ماهه بود، شد.

وی
استوار ایستاد و از فرزندانی خرد و ناتوان، زنان و مردان بزرگ و پاکدامنی
تربیت کرد که فرزند کوچکتر او، حکومت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را به
زباله‏دان تاریخ فرستاد و قرن بیستم را با قیام الهی خود زیر و رو کرد.

ایشان
با همیاری و کمک «صاحبه خانم» عمه بزرگوار امام، پس از شهادت پدر امام
خمینی به منظور اجرای عدالت و خونخواهی شهیدشان سفری مخاطره آمیز را آغاز
کردند و در پایتخت با استقامت و شهامت خویش آنقدر ماندند تا سرانجام عدالت
را درباره قاتل آیت الله شهید اجرا کردند.

1336 ق

درگذشت عمه امام

در این سال بانو «صاحبه خانم» عمه بزرگوار امام خمینی در اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.

عمه مکرمه امام شیر زن دلاور و شجاعی بود که در برابر دزدان و اشرار می‏ایستاد و کلامش همچون فرمانده‏ای متنفذ بود.

آیت الله پسندیده در خاطرات خود از وی به عنوان «عالمه با شهامت» نام می‏برد.

مقبره
این بانوی مؤمنه و فاضله در کنار قبر مادر بزرگوار امام خمینی در «خاکفرج»
در جوار امامزاده احمد از نوادگان امام سجاد (ع) قرار گرفته است.

1339 قهجرت به اراک


امام
خمینی پس از آموزش صرف و نحو و منطق به مدت سه سال در محضر برادر بزرگش
(آیت الله سید مرتضی پسندیده) رهسپار حوزه علمیه اراک که تحت زعامت مرحوم
آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی رونق بسزایی داشت، شد و در محضر
اساتید فن به آموختن ادبیات مشغول گردید .

ایشان
فراگیری کتاب مطول را نزد مرحوم «شیخ محمد علی بروجردی» و ادامه منطق را
نزد مرحوم «حاج شیخ محمد گلپایگانی» و شرح لمعه را نزد مرحوم «آقای عباس
اراکی» آغاز کرد.

همچنین ایشان از محضر اساتید دیگری
همچون «آقا میرزا محمود افتخار العلما» ، «آقا میرزا مهدی داعی» و «میرزا
رضا نجفی خمینی» استفاده نمود.

فروردین 1300 ـ رجب 1340 ق

هجرت به قم

امام
خمینی همزمان با هجرت آیت الله حائری یزدی به قم، رهسپار حوزه علمیه قم
گردید. ایشان پس از ورود به قم در مدرسه «دار الشفا» مسکن گزید و در حوزه
تازه تأسیس آن سامان تحصیلات خود را با جدیت دنبال نمود و به سرعت مراحل
تحصیلات علوم حوزوی را نزد استادان طی کرد و از محضر اساتیدی بزرگ همچون
مرحوم آقا میرزا محمد علی ادیب تهرانی، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و
آیت الله سید علی یثربی کاشانی بهره برد.

1345 ق

شرکت در دروس عالی

امام
خمینی پس از اتمام دوره سطح، شرکت در درس خارج آیت الله حائری را آغاز
نمود. در محضر آن استاد بزرگ بود که توانست سطوح عالی علمی و مبانی فقهی و
اصولی خود را تحکیم و تکمیل نموده و به درجه اجتهاد برسد.

هنگام
رحلت آیت الله حائری در سال 1355 که امام در 35 سالگی بود، دارای مبانی
متقن، محکم و مستقل بود و در زمره فضلای نامی و نوابغ علمی حوزه قرار داشت.

ایشان
علاوه بر مقام ممتاز فقاهت، در علوم هیأت و فلسفه، حکمت و عرفان و اخلاق
نیز دارای مهارت ویژه و تخصصی کامل بود. استاد ایشان در علوم هیأت و
ریاضیات و فلسفه، مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بود. امام ادامه
این دروس، به اضافه علوم معنوی و عرفانی را نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر
حکمی یزدی آموخت و عروض، قوافی و فلسفه اسلامی و غرب را نزد مرحوم آقا شیخ
محمد رضا مسجد شاهی اصفهانی و اخلاق و عرفان را مقداری نزد مرحوم آیت الله
حاج میرزا جواد ملکی تبریزی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت
شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمد علی شاه آبادی فرا گرفت.

امام
خمینی علاوه بر دروس رایج حوزه، به دلیل توجه به مسایل علمی و فرهنگی خارج
از حوزه و مجامع روشنفکری و دانشگاهی در سن 26 سالگی به آموختن فلسفه
داروین و نقد آن نزد مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی مسجد
شاهی پرداخت.

بنا به گفته برخی، امام مدتی را نیز صرف فراگیری زبان انگلیسی کرد.

1347 ق

آغاز تدریس فلسفه و عرفان

امام
خمینی تدریس کتب فلسفی را در سن 27 سالگی آغاز نمود، لیکن دقت و احتیاط
کامل را در انتخاب شاگرد و کتاب مورد بحث می‏نمود. ایشان مقید بود در مجلس
درس، افراد لایق و فاضل و معتقد شرکت نمایند. امام دایما با برگزاری
امتحان کتبی و شفاهی، میزان فراگیری شاگردان را کنترل می‏نمود و در صورت
احراز عدم شایستگی، از شرکت آنان در مجلس درس جلوگیری می‏کرد.

ضمنا همزمان با تدریس فلسفه، برای افراد شایسته و مورد اعتماد به طور خصوصی بحثی از علوم عرفان را نیز شروع کرد.

1307 ش ـ 1347 ق



نوشته شده توسط :

نظرات ديگران [ نظر]

سه شنبه 87 خرداد 7 ساعت 1:57 صبح

 


 

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسم الله الرحمن الرحیم X

 :منوی اصلی :

  امروز: 0 بازديد  

  ديروز: 0 بازديد
  مجموع : 8255 بازديد


 صفحه اصلي
پست الكترونيك
پارسي بلاگ

ورود به مدیریت
درباره من


:درباره ی من :

بسیجیان پایگاه شهید دهقانکار تنکابن


درباره : این وبلاگ متعلق به بسیجیان پایگاه مقاومت شهید دهقانکار مسجد جامع حوزه امام موسی بن جعفر ناحیه مقاومت شهرستان تنکابن


 :پیوندهای روزانه  :





: لوگوی وبلاگ :

بسیجیان پایگاه شهید دهقانکار تنکابن




: لینک دوستان من :



:لوگوی دوستان من :



:آرشیو یاداشت ها :



:نوای وبلاگ :


 :پشتیبانی و طراحی  :

وبلاگ قالب

وبلاگ حب الحسین اجننی

ما صاحبی داریم

 

 

 


<-BlogCustomHtml->